یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد
خنده باغ مرا گریه هجران آورد
باز گلهای نو از درد کهن یادم داد
غنچه ها بر جگرم زخم چو پیکان آورد
فصل نوروز که آورد طرب بر همه خلق
چشم بد روز مرا موسم باران آورد
هر سحر باد که بر سینه من می گذرد
در چمن بوی کباب از پی مستان آورد
بوی آن گمشده خویش نمی یابم هیچ
زان چه سودم که صبا بوی گلستان آورد
به چه کار آید بی سرو خودم، گر چه بهار
سوی هر باغ بسی سرو خرامان آورد
نتوان زیست به جان دگران، گر چه صبا
جای خاشاک ز کوی تو همه جان آورد
باد یارب چو رقیب تو پریشان همه وقت
که ترا بر سر دلهای پریشان آورد
با چنان روزنی، ار بر دل خسرو صد تیر
بتوان خوردن و بر روی تو نتوان آورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بازگشت یاری اشاره میکند که بوی گل و ریحان را با خود آورده است. این بازگشت برای شاعر شادی به ارمغان میآورد اما در عین حال یادآور درد جدایی نیز هست. او با ذکر گلهای جدید یاد دردهای قدیمی را زنده میکند. فصل نوروز و شادیهای آن بهانهای برای اندوهها و غمهای درونی شاعر میشود. شاعر همچنین از بوی کباب و خوشیهای دیگر طبیعت سخن میگوید، ولی در عین حال از عدم توانایی در پیدا کردن بوی گمشده خود گلایه میکند. او به ناتوانی خود از زیستن بدون محبوبش اشاره کرده و میگوید که زندگی کنار دیگران برای او بیفایده است. در انتها، شاعر نسبت به پریشانی دلها و غمهایش از رقیب خود (محبوبش) ابراز نگرانی میکند و تأکید میکند که نمیتواند بر عشق و زیبایی محبوبش غلبه کند.
هوش مصنوعی: دوست من بازگشته و عطر گل و گیاه با خود آورده است، اما خنده و شادی باغ من از دیدن او، به یاد درد جدایی، تبدیل به گریه شده است.
هوش مصنوعی: گلهای تازه مرا به یاد دردهای گذشته انداختند. غنچهها بر دل من زخمهایی مانند تیر زدند.
هوش مصنوعی: در فصل نوروز که شادی و خوشحالی بر همه حاکم میشود، چشم بد و ناپاکی باعث پریشانی من شده و برای من این زمان به نوعی باران و غم را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: هر صبح که باد بر سینهام میوزد، در چمن عطر لذیذ کبابی که مستان را به یاد میآورد، به مشام میرسد.
هوش مصنوعی: من هیچگاه بوی محبوب گمشدهام را حس نمیکنم. چه فایدهای دارد اگر نسیم بوی گلستان را به من بیاورد؟
هوش مصنوعی: اگر من بدون وجود خودم باشم، این وجود درختان سرو که در بهار به هر باغ میآیند، چه فایدهای دارد؟
هوش مصنوعی: نمیتوانم زندگی کنم در حالی که دیگران در درد و رنج هستند، حتی اگر نسیم محبت تو، جان مرا مانند کاه از کوی تو بما بیاورد.
هوش مصنوعی: ای کاش باد همچون رقیبی همیشه در حال برافروختن دلهای بیقرار تو باشد، تا تو را در آغوش فکر و احساسات پریشان کند.
هوش مصنوعی: با چنین روزنهای، اگر صد تیر به دل پادشاهی بزنند، نمیتوانند نگاهش را به روی تو بیندازند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هدهد نامه رسان تاج کرامت بر سر
نامهای دوش به سلمان ز سلیمان آورد
سحری پیک نسیم آمد و از خاک درش
مردم چشم مرا کحل سپاهان آورد
یا ایاز طرف بارگه محمودی
[...]
باد بویی ز سوی مصر به کنعان آورد
درد یعقوب ستم دیده به درمان آورد
دست در گردن باد آرم و در پاش افتم
که نسیمی ز سر زلف پریشان آورد
بنده ی باد صبایم که به هر صبحدمی
[...]
هر کسی تحفه به نوعی ز دل و جان آورد
مور بال ملخی پیش سلیمان آورد
دیده امشب ره نظاره به پایان آورد
به صد افسون نگهی تا سر مژگان آورد
راه آباد بسی بود ولی غمزه دوست
به لب کوثرم از راه بیابان آورد
داد سرمایه به تاراج دل و آخر کار
[...]
باد گل بوی سحر مژده زبستان آورد
که هزاران زطرب جمله بدستان آورد
اقحوان زر کند و سیم شکوفه به نثار
گوئیا مژده گل را به گلستان آورد
از دهانت سخنی گفت صبا وقت سحر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.