|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات
|
|
راهنمای نوار ابزار
|
|
پیشخان کاربر
|
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر
|
|
اعلانهای کاربر
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه)
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور
|
|
لغزش به پایین صفحه
|
|
لغزش به بالای صفحه
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور
|
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور
|
|
نشان کردن شعر جاری
|
|
ویرایش شعر جاری
|
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری
|
|
شعر یا بخش قبلی
|
|
شعر یا بخش بعدی
|
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت زلفهای محبوبش اشاره میکند و میگوید که دلها به خاطر این زیبایی میسوزند. او از درد و رنج ناشی از جدایی و ظلمی که از سوی معشوق به او میرسد، سخن میگوید. شاعر احساس میکند که گریهاش به حدی رسیده که دلش در خون غوطهور شده است. در نهایت، او به مسلمانان اعلام میکند که کسی را پیدا کند که او را از غم و دردهایش نجات دهد و به او کمک کند.
هوش مصنوعی: صد دل در زلف شب مانند گون در آتش سوختند، گویی که در شب چراغی روشن است.
هوش مصنوعی: هر کسی که به عشق و زیبایی موی تو دل ببندد، مانند هیزمی تر در آتش میسوزد.
هوش مصنوعی: دل به خاطر ظلم و بیمهری شکسته شده است و اکنون به خاطر نگاهی نافذ و خیره از چشمان معشوق، حساس و زخمخورده شده است.
هوش مصنوعی: گریهام آنقدر زیاد شد که اشکهایم مانند خون در دل پر از درد و غمم جاری شد و حالا از این وضعیت، چشمی که آشناست، این حقیقت را فهمیده است.
هوش مصنوعی: ای مسلمانان، کسی را پیدا کنید که مرا از غم و اندوهی که به آن گرفتار شدهام نجات دهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وز بر خوشبوی نیلوفر نشست
چون گهِ رفتن فراز آمد، نَجَست
هر که چون خر فتنهٔ خواب و خور است
گرچه مردمصورت است آن هم خر است
ای شکم پر نعمت و جانت تهی
چون کنی بیداد؟ کایزد داور است
گر تو را جز بتپرستی کار نیست
[...]
بنده گر خوبست گر زشت آن تست
عاشق ار دانا و گر نادان تراست
ساقیا در جام من ریز آب رز
زان بضاعت ده که عشرت سود اوست
در جهان چون آب رز معلوم نیست
آتشی کز زلف ساقی دود است
عزم آن دارم که امشب نیم مست
پای کوبان کوزهٔ دردی به دست
سر به بازار قلندر برنهم
پس به یک ساعت ببازم هرچه هست
تا کی از تزویر باشم رهنمای
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.