تا به کی دل را ز درد عشق تو پر خون کنم
دیده نم دیده را در هجر تو جیحون کنم
هر شب از دست فراقت چند بار از راه چشم
زعفرانی رنگ رخسارم ز خون گلگون کنم
چون الف بودم قدی داری روا ای بیوفا
کان الف را هر دم از درد فراقت نون کنم
گفته بودی در غمم چونی چه گویم درد دل
بی رخت ای نور دیده زندگانی چون کنم
درد عشقم همچو افسانه ست نزد خاطرت
در نمی گیرد اگر خود صد هزار افسون کنم
دیده ام بر من حسد دارد نگر تا چاره چیست
گر مفر باشد ز راه غیرتش بیرون کنم
ناله گاه از درد دوری می کنم بیچاره وار
گاه از جور و جفای گردی گردون کنم
گرچه درویشم ولی از کیمیای وصل تو
گر بیابم خویشتن را در شبی قارون کنم
هم امیدم هست روزی در جهان کز وصل من
خاک در چشم حسودان خسیس دون کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای مسلمانان ندانم چارهٔ دل چون کنم
یا مگر سودای عشق او ز سر بیرون کنم
عاشقی را دوست دارم عاشقان را دوستر
صدهزاران دل برای عاشقی پر خون کنم
سوختم در عاشقی تا ساختم با عاشقان
[...]
آخرای جان جهان تدبیر وصلت چون کنم
چند در چنگ فراقت دیدگان پر خون کنم
افعی زلفت که برزمرد همی غلطد چرا
خیره بروی هر زمان از جزع بر افسون کنم
یکشب ار بینم دو دست خویش طوق گردنت
[...]
آخر ای جان جهان تدبیر وصلت چون کنم؟
چند در چنگ فراقت دیده و دل خون کنم؟
افعی زلفت که بر زمرد همی گردد چرا
خیره بروی هر زمان چون جزع تو افسون کنم؟
یک شب ار بینم دو دست خویش طوق گردنت
[...]
سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چون کنم؟
چند گرد خویشتن گه سحر و گه افسون کنم!
از دل بدخوی خود خونابه ای دارم که گر
قطره ای از دل برون ریزم، جگرها خون کنم
تو به بند کشتن من، من بر آن کز دوستی
[...]
دل ز تنهایی به جان آمد ندانم چون کنم
هر زمان از آتش دل دیده را پر خون کنم
ای دو زلف کافرت خود سر فرو نارد به ما
ای نگار ماه رخ گر صد هزار افزون کنم
در شب هجران ز روی چون زر و سیماب اشک
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.