تا به چند این دیده را در هجر تو جیحون کنم
واین دل بیچاره را در عشق تو پر خون کنم
تا کی ای لیلی صفت در آرزوی روی تو
این دل پر درد را هر ساعتی مجنون کنم
تا به کی رخ را ز درد هجرت ای زیبانگار
از سرشک دیده ی مهجور خود گلگون کنم
گر هزار افسانه خوانم در غم عشق تو من
در نمی گیرد به گوشت ور هزار افسون کنم
قدّ بختم چون الف بود از وصالت دلبرا
مدّتی شد تا ز هجر روی تو چون نون کنم
گفته ای در هجر رویم غیر صبرت چاره نیست
رفت پای طاقت از دستم صبوری چون کنم
گرچه آن دلدار را با ما عنایت کمترست
من دعای دولت او هر زمان افزون کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات از درد و رنج ناشی از دوری معشوق سخن میگوید و از عشقش شکایت میکند. او از خود میپرسد که تا کی میتواند این دل بیچاره را در عشق بیپاسخ معشوق خونین کند و در آرزوی او دیوانه شود. اشعار نشاندهندهی عواطف عمیق و زجرآور عاشق است که به خاطر دوری معشوق، در غم و ناراحتی به سر میبرد. او در مییابد که صبرش بیش از حد ادامه نیافته و از ناتوانی در تحمل این درد شکایت میکند. همچنین به دعای خود برای وصال معشوق اشاره میکند، هرچند احساس میکند که لطف معشوق به او کمتر شده است.
هوش مصنوعی: چقدر باید همچنان در دوری تو اشک بریزم و این دل بیچاره را به خاطر عشق تو پر از غم و درد کنم.
هوش مصنوعی: تا کی باید به خاطر آرزوی روی تو، این دل پر درد را هر لحظه مجنون کنم، ای مانند لیلی؟
هوش مصنوعی: من همچنان به خاطر دوری تو غم و اندوه خود را به چهرهام میزنم، ای زیبا روی، نمیدانم تا کی میخواهم از اشکهای خود رنگینکنم.
هوش مصنوعی: اگر هزاران داستان را دربارهی غم عشق تو بخوانم، به تو تاثیر نمیگذارد و هر چقدر هم که تلاش کنم با جذبه و جادو صحبت کنم، باز هم فایدهای نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: قد و قامت محبوبم همچون حرف "الف" است و این مدت که از وصالش دور هستم، مانند حرف "نون" میخواهم از دوریاش نالان و بیقرار شوم.
هوش مصنوعی: تو گفتهای که در دوری من، جز صبر هیچ راهی برایت وجود ندارد، اما من طاقت و قدرت صبر را از دست دادهام. حالا چگونه میتوانم صبر کنم؟
هوش مصنوعی: با اینکه لطف و توجه معشوق به ما کمتر است، من همیشه برای او دعا میکنم تا برکت و خوشبختیاش افزایش یابد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای مسلمانان ندانم چارهٔ دل چون کنم
یا مگر سودای عشق او ز سر بیرون کنم
عاشقی را دوست دارم عاشقان را دوستر
صدهزاران دل برای عاشقی پر خون کنم
سوختم در عاشقی تا ساختم با عاشقان
[...]
آخرای جان جهان تدبیر وصلت چون کنم
چند در چنگ فراقت دیدگان پر خون کنم
افعی زلفت که برزمرد همی غلطد چرا
خیره بروی هر زمان از جزع بر افسون کنم
یکشب ار بینم دو دست خویش طوق گردنت
[...]
آخر ای جان جهان تدبیر وصلت چون کنم؟
چند در چنگ فراقت دیده و دل خون کنم؟
افعی زلفت که بر زمرد همی گردد چرا
خیره بروی هر زمان چون جزع تو افسون کنم؟
یک شب ار بینم دو دست خویش طوق گردنت
[...]
سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چون کنم؟
چند گرد خویشتن گه سحر و گه افسون کنم!
از دل بدخوی خود خونابه ای دارم که گر
قطره ای از دل برون ریزم، جگرها خون کنم
تو به بند کشتن من، من بر آن کز دوستی
[...]
دل ز تنهایی به جان آمد ندانم چون کنم
هر زمان از آتش دل دیده را پر خون کنم
ای دو زلف کافرت خود سر فرو نارد به ما
ای نگار ماه رخ گر صد هزار افزون کنم
در شب هجران ز روی چون زر و سیماب اشک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.