گنجور

 
جهان ملک خاتون

دردمند عشق او گشتم مرا تیمار نیست

چون کنم چون آن طبیبم را غم بیمار نیست

حال درد من به گوشش می رساند صبحدم

لیکن ای جان و جهان گفتار چون دیدار نیست

گر قدم یک دم کنی رنجه به سوی ما به لطف

رنگ رویم خود ببینی حاجت گفتار نیست

کز فراق تو چو بر جان من مسکین رسید

مشکلم اینست کاندر غم کسم غمخوار نیست

طاقت جور و جفا و سرزنش دارم بسی

طاقتم ای نور دیده در فراق یار نیست

گرچه بار عالمی بر جان ما بنهاده اند

هیچ باری بر دلم چون درد عشق یار نیست

یک زمان بازآی و بازآرم ز اندوه فراق

چو به غیر تو مرا با هیچکس بازار نیست

چون به گل چیدن روی جانا منال از جور خار

ای عزیز من تو دانی هیچ گل بی خار نیست

کار ما را ای صنم در پا میفکن همچو زلف

زآنکه ما را در جهان جز درد عشقت کار نیست

من چو در بند توأم اقرار کردم بندگی

تا بدانی کز پس اقرار هیچ انکار نیست

هست خوبان در جهان بسیار لیکن عقل گفت

هیچ شوخی شنگلی چون آن بت عیار نیست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
فرخی سیستانی

اندرین گیتی به فضل و رادی او را یار نیست

جز کریمی و عطا بخشیدن او را کار نیست

تیز بازاری همی بینم سخا را نزد او

اینت بازاری که در گیتی چنین بازار نیست

از پی نام بلند و از پی جاه عریض

[...]

ناصرخسرو

جز جفا با اهل دانش مر فلک را کار نیست

زانکه دانا را سوی نادان بسی مقدار نیست

بد به سوی بد گراید نیک با نیک آرمد

این مر آن را جفت نی و آن مر این را یار نیست

مرد دانا بدرشید و چرخ نادان بد کنش

[...]

خواجه عبدالله انصاری

روز محشر عاشقان را با قیامت کار نیست

کار عاشق جز تماشای و صال یار نیست

از سر کویش اگر سوی بهشتم می برند

پای ننهم که در آنجا وعدهٔ دیدار نیست

قطران تبریزی

روز کوشیدن چو تیغت شیر جان او بار نیست

روز بخشیدن چو کفت ابر گوهر بار نیست

نابریده تیغ تو روز وغا پولاد نیست

نابسوده کف تو روز عطا دینار نیست

در خور گفتار هرکس مر ترا گفتار نیست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
امیر معزی

ذوالجلال‌ است آن‌ که در وصف جلالش بار نیست

هرچه خواهد آن‌ کند کاری برو دشوار نیست

ملک او را ابتدا و انتها و عزل نیست

ذات او را آفت و کیفیت و مقدار نیست

آن خداوندی‌ که هست او بی‌نیاز از بندگان

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه