بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس
بیا که باد صبا گشت عیسوی انفاس
بنوش باده گلگون به طرف باغ که من
ز پا فتاده ام از دست محنت افلاس
چه حکمت است ندانم که ساقی گردون
مدام خون جگر می دهد مرا از کاس
کسی ز چهره مقصود خود نیافت نشان
ازان زمان که نهادند سرنگون این کاس
به راه کعبه که از هر طرف کمین گاهی ست
اگر ز خویش گذشتی، قدم منه به هراس
کسی به دلق مرقع، کجا شود درویش؟
چو سینه صاف نباشد، چه سود ترک لباس؟
درون چو پاک شود از کدورت اغیار
تو خواه جامه اطلس بپوش، خواه پلاس
حدیث دوزخ و جنت دگر مگو خسرو
وصال یار طلب کن، گذر ازین وسواس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر دعوت به جشن و شادمانی میکند و از زیباییهای طبیعت و لذتهای زندگی سخن میگوید. او از مشکلات و رنجهای زندگی صحبت میکند و به نثار عشق و خلوص درون تأکید دارد. به نظر او، لباس ظاهری و ظواهر مهم نیستند و پاکی درون و خلوص نیت ارزش بیشتری دارد. شاعر ملامت میکند که انسانها در جستجوی مقصود واقعی خود هستند و در نهایت، بر اهمیت وصال محبوب و کنار گذاشتن دغدغههای دنیا تأکید میکند.
هوش مصنوعی: بیا که جشن شادی به راه افتاده و زمینهاش فراهم شده است. بیا که نسیم صبحگاهی روحی تازه و زندگیبخش به فضا میبخشد.
هوش مصنوعی: به نوشیدنی قرمز رنگی در باغ بپرداز که من از شدت رنج و سختی وضع مالی به زمین افتادهام.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به حکمت و دلیل خونی که از دلش میریزد و به او داده میشود، اشاره میکند. او نمیداند چرا دائماً از دنیای پیرامونش دردی عمیق و عذابی احساس میکند، و این احساس را به نوعی به ساقی یا نیرویی که به او این وضعیت را میچشاند، نسبت میدهد. این احساس یا تجربه، نشاندهندهٔ زجر و مصیبتهای عاطفیاش است که به او منتقل میشود.
هوش مصنوعی: هیچکس نتوانسته است از چهرهاش حقیقت مقصد خود را بفهمد، از زمانی که این کاسه سرنگون شد.
هوش مصنوعی: در مسیر کعبه، که از هر سو ممکن است خطراتی وجود داشته باشد، اگر از خودت رهایی یافتی و عبور کردی، بیهراس قدم بردار.
هوش مصنوعی: اگر کسی با پوشش پارهپاره خود را درویش نشان دهد، اما در درونش پاکی و صداقت نباشد، چه فایدهای دارد که لباس زهد و تواضع بر تن کند؟ اهمیت واقعی درونی است و نه ظواهر و لباسها.
هوش مصنوعی: وقتی دل انسان از آلودگیهای دیگران پاک شود، دیگر اهمیت ندارد که چه لباسی بر تن دارد؛ چه لباس گرانبهایی بپوشد یا لباس ساده و ارزان.
هوش مصنوعی: دیگر از ماجرای جهنم و بهشت سخن نگو. ای خسرو، به دنبال وصال محبوبت باش و از این وسواس دلتنگی بگذر.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نهاد روی به حضرت، چنان که روبه پیر
بتیم وا تگران آید از در تیماس
بیار ساقی زرین نبید و سیمین کاس
به باده حرمت و قدر بهار را بشناس
نبید خور که به نوروز هر که می نخورد
نه از گروه کرامست و نز عداد اناس
نگاه کن که به نوروز چون شدهست جهان
[...]
عطای یعقوب از مرگ تو هراسیدم
شدی و نبود بیشم ز مرگ هیچ هراس
دریغ لفظی بر همه نمط همه گوهر
دریغ طبعی بر هر گهر همه الماس
سپهر معطی شانست و هیچ عیب نبود
[...]
زهی رفیع محلت برون ز حد قیاس
بنای دولت و دین را قوی نهاده اساس
گشاده مهر تو چون ابر چشمهای امید
کشیده کین تو چون برق دشنهای هراس
مضاء رأی تو چون گوهر ظفر بنمود
[...]
زبان چگونه گشایم بذکر شکر و سپاس
که حشمت تو فرو بست دست و پای حواس
رسید قدر تو جایی که نیز نبساود
بساط جاه ترا دست وهم و پای قیاس
زهی ز خدمت تو آسمان بلند محل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.