گنجور

 
جهان ملک خاتون

دل خوبان چنین سنگین نباشد

جفا بر بی دلان چندین نباشد

به چین بر مه نهند از زلف پرچین

ولی چون زلف تو در چین نباشد

میان عاشقانت گر بپرسی

یکی همچون من مسکین نباشد

کسی کز سرّ عشقت نیست آگه

مر او را هم دل و هم دین نباشد

به فرّ دولت وصلت نگارا

مرا فکری از آن و این نباشد

جفا بر عاشقان آید ز معشوق

ولیکن در میانه کین نباشد

وفادارت منم ای جان اگرچه

جهان را جز وفا آیین نباشد