گنجور

 
جهان ملک خاتون

چون صبا از زلف یارم هر سحر آرد نسیم

جان و دل خواهم کنم ایثار پای او نه سیم

جان چه باشد دل که گوید در جهان نامش مبر

زآنکه جانها بیش ارزد صحبت یار قدیم

آن چنان یاری که پیش جان نمی آید به هیچ

دلپذیری دلبری شیرین زبانی بس ندیم

بازم از سودای عشقت مست و شیدا کرده ای

زان دو چشم همچو نرگس زان دو زلف همچو جیم

زلف او جیمست و جمشیدش کمینه بنده ایست

خاصه چون باشد دهان تنگ او مانند میم

من گدای کوی وصل دوست گشتم زان سبب

کی گدای کوی را محروم بگذارد کریم

آتشین دل دلبری دارم خدا را چون کنم

ای عزیزان همّتی کان دل مگر گردد رحیم

در شب وصلش رقیب آمد که بر بندد رهم

گفتمش لاحول از احوال شیطان رجیم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سنایی

فر او گاه وزیدن گر به سنگ آرد نسیم

یک سخندان را ز یک معطی نه زر باید نه سیم

خیر ازو زینت همی سازد چو اجسام از لباس

فضل از او قوت همی گیرد چو ارواح از نسیم

روی او در چشم ما همچون به دور اندر صدور

[...]

عبدالقادر گیلانی

چون تمام عمر نیکی کرد با تو آن کریم

از بدی خود چرا ترسی تو آخر ای لئیم

تو یتیمی با تو او هرگز نخواهد کرد قهر

زانکه او خود کرد نهی قهر کردن با یتیم

هرچه میخواهی تو ازوی میدهد بیشک تورا

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عبدالقادر گیلانی
سوزنی سمرقندی

مهتر آن بهتر که باشد فاضل و راد و کریم

تا هم از وی مدح او را مایه بردارد حکیم

حکمت آرا اینقدر داند که مهتر به بود

فاضل و راد و کریم از جاهل و زفت و لئیم

هر لئیم و زفت و جاهل را نگوید مدح از آنک

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
انوری

علم آصف گنج قارون صبر ایوب رسول

یاد کرد اندر کتاب این هر سه لقمان حکیم

هرکه بازد عاشقی با این سه چیز ای نیکنام

لام او هرگز نبیند روی ضاد و روی میم

جمال‌الدین عبدالرزاق

خواجه را دیدی تو تا بنشست بر دیوان ملک

خود خبر داری که من از غصه‌اش چو نمی‌زِیَم؟

او میان دست و آنگه بر سر او من به پای

او ز من غافل ولیکن من از او غافل نِیَم

آرزو می‌آیدم روزی که او در منصبش

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه