آنجاست دل من و هم آنجاست
کان کج کله بلند بالاست
خوابش دیدیم دوش و مستیم
کان خواب هنوز در سر ماست
آهسته رو، ای صبا، بدان بام
کان مست شبانه من آنجاست
رحمی نکند بر این دل پیر
یاری که چو بخت خویش برناست
از دوزخ، اگر نشان بپرسند
من گویم خوابگاه تنهاست
می کش که به هر چهار مذهب
خونم هدرست و خانه یغماست
گفتند دلت خوش است، آری
در گونه روی بنده پیداست
خون می کنی و خبر نداری
بیچاره کسی که ناشکیباست
خسرو، جان ده که اندرین راه
کاری به سخن نمی شود راست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و حسرت است. شاعر دل خود را در جایی میبیند که محبوبش قرار دارد. او شب گذشته را در خواب دیده و هنوز اثر آن خواب در ذهنش باقی مانده است. شاعر از نسیم صبا میخواهد به سوی محبوب برود و از دل پر درد خود میگوید. او به یاریای نیاز دارد که جوان و شاداب باشد، زیرا دل پیر او به هیچ رحمی نیاز ندارد. شاعر همچنین اشاره میکند که اگر نشانی از عذاب دوزخ بخواهند، تنها به خوابگاهی که به عشقش تعلق دارد اشاره میکند. او در نهایت به درد و رنج خود از عشق میپردازد و از حالش میگوید که در ظاهر شاد و دل خوش به نظر میرسد، اما در باطن گرفتار غم و خشمی پنهان است.
هوش مصنوعی: دل من در جایی است که آنجا کسی هست که به خاطر قامت بلند و کج کلهاش خاص و متفاوت است.
هوش مصنوعی: دیشب خواب او را دیدیم و هنوز تحت تاثیر آن خواب هستیم.
هوش مصنوعی: آهسته قدم بزن، ای نسیم، به آن سقف که معشوقهام در شبهای پر از مستی من آنجا قرار دارد.
هوش مصنوعی: یاران به دل پیر من رحم نمیکنند، در حالی که خودشان جوان و سرزنده هستند.
هوش مصنوعی: اگر از من بپرسند دوزخ کجاست، میگویم که آنجا فقط یک خوابگاه است.
هوش مصنوعی: من را میکشد، زیرا که به هر چهار مذهب سر میبرم و خونم هدر میرود و خانهام ویران شده است.
هوش مصنوعی: گفتند دلت شاد است، بله، نشانههای شادی بر روی صورت من مشخص است.
هوش مصنوعی: تو باعث درد و رنج دیگران هستی و خودت از این موضوع بی خبری، و این واقعاً برای کسی که زود ناراحت میشود، بسیار سخت است.
هوش مصنوعی: ای خسرو، جانم را فدای تو میکنم، چرا که در این مسیر، تنها با گفتار کاری از پیش نمیرود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا نقش خیال دوست با ماست
ما را همه عمر خود تماشاست
آنجا که جمال دلبر آمد
والله که میان خانه صحراست
وانجا که مراد دل برآمد
[...]
برخیز که موسم تماشاست
بخرام که روز باغ و صحراست
امروز بنقد عیش خوشدار
آن کیست کش اعتماد فرد است
می هست و سماع و آن دگر نیز
[...]
زین چار خلیفه مُلک شد راست
خانه به چهار حد مهیاست
این خاک ز لطف نور برخاست
وانگاه روان شد از چپ و راست
شد جانوری که آشیانش
برتر ز ضمیر و وهم داناست
هر لحظه ز فیض و فضل آن نور
[...]
شوری ز شرابخانه برخاست
برخاست غریوی از چپ و راست
تا چشم بتم چه فتنه انگیخت؟
کز هر طرفی هزار غوغاست
تا جام لبش کدام می داد؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.