گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

چمن را رنگ و بو چندین نباشد

چمن را جعد مشک آگین نباشد

لبت را جان نخواهم حاش الله

که جان هرگز چنین شیرین نباشد

به زیبایی رخت را مه نگویم

که مه را مشتری چندین نباشد

جمال خوب کی باشد پری را؟

که شب با روز هم بالین نباشد

ترا هرگز خود، ای بد عهد و بد مهر

غم حال من مسکین نباشد

مسلمانان من آن بت می پرستم

که در بت خانه های چین نباشد

شما دین از من بیدل مجویید

که هرگز بیدلان را دین نباشد

مرا گویید در هجران، مخور غم

کسی بی دوست چون غمگین نباشد؟

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سعدی

فلک را این همه تمکین نباشد

فروغ مهر و مه چندین نباشد

صبا گر بگذرد بر خاک پایت

عجب گر دامنش مشکین نباشد

ز مروارید تاج خسروانیت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
همام تبریزی

چو رخسارت گل رنگین نباشد

شکر چون لعل تو شیرین نباشد

بدیدم عارض و روی تو گفتم

بدین خوبی گل و نسرین نباشد

نهان داری میان لعل پروین

[...]

امیرخسرو دهلوی

ز شور شکرم تسکین نباشد

شکر چون شور شد شیرین نباشد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه