آن مرغ که بود زیرکش نام
افتاده به هر دو پای در دام
در دام بلا فتاد ز آغاز
تا خود به کجا رسد سرانجام!
آیا تو کجا و ما کجاییم
دردا که به هرزه رفت ایام
ترسم که به جور تو برآید
ناگاه به شهر فتنه عام
خرم دل آن که با نگاری
در گوشه خلوتی کشد جام
رخسار تو زیر زلف مشکین
صبح است مقیم بر در شام
چون کام دل از تو بر نیاید
صبر از تو همی کنم به ناکام
نومید مشو، دلا، چه دانی
باشد که بیایی، خسروا، کام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این متن به مرغی اشاره دارد که به دام افتاده و از آغاز در سختی است. او به ندرت به سرانجام خود فکر میکند و از وضعیت نابسامان خود و دیگران ناراحت است. شاعر با نگرانی از عواقب رفتار دیگران صحبت میکند و به خوشیهایی که با معشوقش در خلوت دارد، میپردازد. او به زیبایی معشوق اشاره میکند و به ناامیدی از برآورده نشدن خواستههایش اشاره میکند، اما در عین حال به امید و صبر دعوت میکند و میگوید شاید روزی معشوق به دیدنش بیاید و دلش شاد شود.
هوش مصنوعی: پرندهای که به خاطر نامش شهرت دارد، اکنون در تلهای افتاده که هر دو پایش را گیر انداخته است.
هوش مصنوعی: از ابتدا در گرفتار سختیها و مشکلات بود و حالا نمیداند سرانجام به کجا خواهد رسید.
هوش مصنوعی: میشه گفت که ما خیلی از یکدیگه دوریم و این واقعیت برای ما دردناکه، چون وقتها بدون هیچ هدفی سپری میشن.
هوش مصنوعی: من نگرانم که ناگهان به خاطر ظلم و ستم تو، در شهر آشوب و فتنهای به راه بیفتد.
هوش مصنوعی: آدم خوشبخت کسی است که در کنار محبوبش در یک فضای خصوصی و دنج لحظاتی را با شادی و فارغ از هر نگرانی سپری کند.
هوش مصنوعی: صورت تو زیر سایهی موهای سیاه مانند صبحگاهان زیبا و دلپذیر است، و در شامگاهان در حال انتظار و حضور در برابر من هستی.
هوش مصنوعی: وقتی نتوانم به خواستهام از تو برسم، صبر کردن از من برمیآید حتی اگر به نتیجه نرسد.
هوش مصنوعی: ناامید نباش، دلیر، چه میدانی که چه خوشبختی ممکن است برایت به وقوع بپیوندد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن مرغ که بود زیرکش نام
افتاده به هر دو پای در دام
همین شعر » بیت ۱
آن مرغ که بود زیرکش نام
افتاده به هر دو پای در دام
ای ساقی خیز و پر کن آن جام
کافتاده دلم ز عشق در دام
تا جام کنم ز دیده خالی
وز خون دو دیده پر کنم جام
ایام چو ما بسی فرو برد
[...]
ای بر ورق تو درس ایام
ز آغاز رسیده تا به انجام
عشق است که هم می است و هم جام
عشق است می حریف آشام
این جام جهاننمای اول
عکسی بود از صفای آن جام
وین غمزهٔ نیم مست ساقی
[...]
ای برده نماز من ز هنگام
هین وقت نماز شد بیارام
ای خورده تو خون صد قلندر
ای بر تو حلال خون بیاشام
عشق تو و آنگهی سلامت
[...]
گل را مبرید پیش من نام
با حسن وجود آن گل اندام
انگشتنمای خلق بودیم
مانند هلال از آن مه تام
بر ما همه عیبها بگفتند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.