بیش از این سر ز من بی دل و بیهوش متاب
بی دلی را ز ره لطف و کرامت دریاب
خواب در دیده ی بی خواب خوشم می آید
به خیالی که توان دید خیال تو به خواب
مردم دیده ی ما غرقه به آب غم تست
چند گیرد غم عشقت سر مردم در آب
گر شبی خیل خیال تو بود مهمانم
رهر دم از دیده شراب آرم و از سینه کباب
گفتم از روی محّبت که زمانی بنشین
مرو ای نور دو چشمم چو سر زلف به تاب
گل نو دیدم و گفتم که مگر عارض تست
حمل بر آب کند تشنه ی بیچاره سراب
دلبرا گر لب لعلت به لب جام نهی
از حیا آب شود پیش لبت لعل مذاب
گل، رخ خوب تو را دید و فرو ریخت ز شرم
راست ماننده ی کتّان ز فروغ مهتاب
چشم جادوی تو دیدم دلم از دست برفت
آه از آن نرگس مستت که جهان کرد خراب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ احساسات عمیق عاشقانه و درد ناشی از عشق است. شاعر از بیتابی و ناامیدی خود در عشق میگوید و به محبوبش، که مانند نوری در زندگیاش است، اشاره میکند. او به زیبایی محبوب و تأثیر عمیق چشمانش بر احساساتش پرداخته و از غم و اندوهی سخن میگوید که عشقش برایش به ارمغان آورده است. شاعر میخواهد محبوبش در کنار او بماند و از درد دوری رهایی یابد. این اشعار به وضوح حالت اشتیاق و دلتنگی را نشان میدهد و از زیباییهای جهانی که عشق به تصویر میکشد، سخن میگوید.
هوش مصنوعی: دیگر از من دلشکسته و بیحال دوری نکن. بیحالیام را با مهربانی و بزرگواریات پشتیبانی کن.
هوش مصنوعی: خواب در چشمان کسی که خوابش نمیبرد، برایم لذتبخش است به خاطر خیالی که میتوانم از دیدن تو در خواب به دست بیاورم.
هوش مصنوعی: مردم چشمان ما از شدت ناراحتی پر از آب شده است. چه کسی میتواند غم عشق تو را به دیگران منتقل کند در حالی که مردم در غم خودشان غرق هستند؟
هوش مصنوعی: اگر شبی خیال تو مهمان من شود، هر لحظه از چشمانم شراب میریزم و از دل کباب میسازم.
هوش مصنوعی: با محبت به او گفتم که مدتی بمان و نرو، ای روشنایی چشمانم، مانند پیچ زلفت به زیبایی.
هوش مصنوعی: در دنیای جدیدی که به آن قدم گذاشتم، گلی زیبا و تازه دیدم و ناگهان پرسیدم که آیا این زیبایی خاص توست که میتواند حتی برای تشنهای بیچاره، آب را به سراب تبدیل کند؟
هوش مصنوعی: ای معشوقه عزیزم، اگر لبهای زیبایت را به لبهی جام شراب نزدیک کنی، شرم و حیا چنان بر میخیزد که گویی آب در برابر لبهای تو به رنگ لعل مذاب میشود.
هوش مصنوعی: گل، با دیدن زیبایی روی تو، به خاطر شرمساری پژمرده شد، مانند پارچهی کتانی که به نور ماه تابان، رنگ میبازد.
هوش مصنوعی: چشم زیبای تو را که دیدم، دل از دستم رفت. آه از آن نرگس سرمست تو که دنیا را خراب کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روزه از خیمه ما دوش همی شد بشتاب
عید فرخنده فراز آمد با جام شراب
قوم را گفتم چونید شمایان به نبید
همه گفتند صوابست صوابست صواب
چه توان کرد اگر روزه زما روی بتافت
[...]
ای غریب آب غریبی ز تو بربود شباب
وز غم غربت از سرْت بپرّید غراب
گرد غربت نشود شسته ز دیدار غریب
گرچه هر روز سر و روی بشوید به گلاب
هر درختی که ز جایش به دگر جای برند
[...]
باغ معشوقه بد و عاشق او بوده سحاب
خفته معشوقه و عاشق شده مهجور و مصاب
عاشق از غربت باز آمده با چشم پرآب
دوستگان را با سرشک مژه برکرد از خواب
نبود صعبتر از هجر بتان هیچ عذاب
که شب و روز جدا دارد از من خور و خواب
اندرین گیتی کس یاد نکردی ز گنه
گر بدان گیتی چون هجر بدی هیچ عذاب
تا غم فرقت آن ماه بمن باز نخورد
[...]
روز برف است بیایید و بیارید شراب
تا بنوشیم به شکرانه ی این فتح الباب
میر مجلس بنشین گو و به ساقی فرمای
تا سبک رطل گران پیش من آرد به شتاب
در چنین روز و جوارِ درِ نوروزِ شریف
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.