بیش از این سر ز من بی دل و بیهوش متاب
بی دلی را ز ره لطف و کرامت دریاب
خواب در دیده ی بی خواب خوشم می آید
به خیالی که توان دید خیال تو به خواب
مردم دیده ی ما غرقه به آب غم تست
چند گیرد غم عشقت سر مردم در آب
گر شبی خیل خیال تو بود مهمانم
رهر دم از دیده شراب آرم و از سینه کباب
گفتم از روی محّبت که زمانی بنشین
مرو ای نور دو چشمم چو سر زلف به تاب
گل نو دیدم و گفتم که مگر عارض تست
حمل بر آب کند تشنه ی بیچاره سراب
دلبرا گر لب لعلت به لب جام نهی
از حیا آب شود پیش لبت لعل مذاب
گل، رخ خوب تو را دید و فرو ریخت ز شرم
راست ماننده ی کتّان ز فروغ مهتاب
چشم جادوی تو دیدم دلم از دست برفت
آه از آن نرگس مستت که جهان کرد خراب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روزه از خیمه ما دوش همی شد بشتاب
عید فرخنده فراز آمد با جام شراب
قوم را گفتم چونید شمایان به نبید
همه گفتند صوابست صوابست صواب
چه توان کرد اگر روزه زما روی بتافت
[...]
ای غریب آب غریبی ز تو بربود شباب
وز غم غربت از سرْت بپرّید غراب
گرد غربت نشود شسته ز دیدار غریب
گرچه هر روز سر و روی بشوید به گلاب
هر درختی که ز جایش به دگر جای برند
[...]
باغ معشوقه بد و عاشق او بوده سحاب
خفته معشوقه و عاشق شده مهجور و مصاب
عاشق از غربت باز آمده با چشم پرآب
دوستگان را با سرشک مژه برکرد از خواب
نبود صعبتر از هجر بتان هیچ عذاب
که شب و روز جدا دارد از من خور و خواب
اندرین گیتی کس یاد نکردی ز گنه
گر بدان گیتی چون هجر بدی هیچ عذاب
تا غم فرقت آن ماه بمن باز نخورد
[...]
روز برف است بیایید و بیارید شراب
تا بنوشیم به شکرانه ی این فتح الباب
میر مجلس بنشین گو و به ساقی فرمای
تا سبک رطل گران پیش من آرد به شتاب
در چنین روز و جوارِ درِ نوروزِ شریف
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.