ای غمت در جان ما جا ساخته
خانه ی دل را به تو پرداخته
ای بت مه روی من عشقت مرا
در زبان خاص و عام انداخته
در چمن سرو روان را دیده ام
قدّ تو بر سرو سرافراخته
هر شبی چو شمع در طشت فراق
در غمت بنشسته و سر باخته
سالهت ما را به درد هجر کشت
یک شبم از وصل خود ننواخته
قلب جان این دل سودازده
زآتش هجران تو بگداخته
بر سر کوی فراقت ای صنم
چند سرگردان شوم چون فاخته
جان ما در ششدر عشقت بماند
با تو تا نرد طرب را باخته
این دل بیچاره پر درد من
در جهان غیر از تو کس نشناخته
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از غم عشق و فراق سخن میگوید. او احساس میکند که عشق معشوقش در جانش جای گرفته و دلش تنها برای او پرداخته شده است. او معشوق را به زیبایی سرو تشبیه میکند و بیان میکند که عشقش او را به شدت رنج میدهد. شاعر در شبها مثل شمع در فراق معشوقش میسوزد و از درد جدایی رنج میبرد. دل او به خاطر این جدایی میسوزد و در کوی معشوق سرگردان است. در نهایت، او به یأس و بیکسی خود اشاره میکند و میگوید که جز معشوقش کسی را در این جهان نمیشناسد.
هوش مصنوعی: غم تو در وجود ما جا گرفته و دل ما به خاطر تو به شکل خاصی ساخته شده است.
هوش مصنوعی: ای زیبا روی عزیز من، عشق تو مرا در صحبتهای خاص و عمومی همه جا مطرح کرده است.
هوش مصنوعی: در باغ، درخت سرو را دیدهام که قامت تو بر او بلند و سر افراشته است.
هوش مصنوعی: هر شب مانند شمعی در یک ظرف، به خاطر جدایی و غم تو نشستهام و تسلیم شدهام.
هوش مصنوعی: سالی که گذشت، ما را به شدت دچار درد جدایی کرد. حتی یک شب هم از وصالت لذتی نبردم.
هوش مصنوعی: دل من که در آتش فراق تو میسوزد، حالا قلبش شعلهور شده است.
هوش مصنوعی: ای محبوب، در کوی تو چقدر سرگردان بمانم، مانند فاختهای که در جستجوی پرچمن به این سو و آن سو میرود.
هوش مصنوعی: جان ما به خاطر عشق تو در این محفل باقی بماند، تا زمانی که لذت و شادی را از دست داده باشیم.
هوش مصنوعی: دل غمگین و درد کشیدهام در این جهان هیچکس جز تو را نمیشناسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سوس پرورده به می بگداخته
نیک درمانی زنان را ساخته
کار ذی القربی به جان پرداخته
جان خود در کار ایشان باخته
شکر میگوید خدا را فاخته
بر درخت و برگ شب نا ساخته
بر فراز سنگ خارا ساخته
ژرف رودی پیش شهر انداخته
باغ بین فصل بهاری ساخته
سرو چون سلطان کلاه افراخته
قمریان گشته غزلخوان یک طرف
پرده نوروز را بنواخته
برده باد اوراق اسناد خزان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.