به تابستان خوشی در ماهتابست
که در عکس رخش در ماه تابست
به بستان نرگس مخمور در صبح
ز چشم سرخوشت مست و خرابست
نه مستست و نه مخمور و نه هوشیار
ز بوی عشق تو در عین خوابست
نمی تابد به عالم روی خورشید
مگر زآن رو که ماهم در نقابست
چرا ابروی شوخ دوست با ما
چنین پیوسته در عین عتابست
دوا جستم ز لعلش بی تکلّف
طبیب درد من تلخش جوابست
بگفتا صبر می باید به کارت
دو چشمم از صبوری چون سرابست
جهان را نیست باری رنگ و بویی
که ذوق عیش در عهد شبابست
نمی دانم ز درد عشق باری
جهان را جان و دل یکسر کبابست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
تنش سیمست و لب یاقوت نابست
همان دندان او درّ خوشابست
هنوزش پریغلق در عقابست
هنوزش برگ نیلوفر در آبست
اسد کو ناف خانهٔ آفتابست
ازان آهو دمش چون مشک نابست
در این جو دل چو دولاب خرابست
که هر سویی که گردد پیشش آبست
وگر تو پشت سوی آب داری
به پیش روت آب اندر شتابست
چگونه جان برد سایه ز خورشید
[...]
بیا کز رفتنت جانم خرابست
دل از شور نمکدانت کبابست
درنگ آمدن، ای دوست کم کن
که عمر از بهر رفتن در شتابست
من آیم هر شبی سوی تو، لیکن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.