به تابستان خوشی در ماهتابست
که در عکس رخش در ماه تابست
به بستان نرگس مخمور در صبح
ز چشم سرخوشت مست و خرابست
نه مستست و نه مخمور و نه هوشیار
ز بوی عشق تو در عین خوابست
نمی تابد به عالم روی خورشید
مگر زآن رو که ماهم در نقابست
چرا ابروی شوخ دوست با ما
چنین پیوسته در عین عتابست
دوا جستم ز لعلش بی تکلّف
طبیب درد من تلخش جوابست
بگفتا صبر می باید به کارت
دو چشمم از صبوری چون سرابست
جهان را نیست باری رنگ و بویی
که ذوق عیش در عهد شبابست
نمی دانم ز درد عشق باری
جهان را جان و دل یکسر کبابست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیباییها و خوشیهای تابستان و عشق اشاره میکند. او احساساتش را در مواجهه با معشوقش توصیف میکند و به حالتی بین مستی و هوشیاری اشاره دارد که ناشی از بوی عشق است. در عین حال، ابروی معشوقش را که باعث عتاب و تنش شده، توصیف میکند. شاعر از درد عشقش میگوید و به ناچاری صبر کند، و در نهایت به این نتیجه میرسد که زندگی و لذتها در جوانی بینظیر هستند، اما عشق درد و رنج نیز به همراه دارد.
هوش مصنوعی: در تابستان، شادی به سراغ میآید، زمانی که چهرهات در نور ماه درخشان است.
هوش مصنوعی: در باغ نرگسهای مست و خوابآلود، در صبح، چشمان سرخ تو، نشانهای از سرزندگی و شعف دارند و به نظر میرسد که در حال درهم آمیختن با حالتی مست و خراب هستند.
هوش مصنوعی: شخص در حالت خاصی است که نه مست است و نه از حالت هوشیاری کامل برخوردار، بلکه در حالتی میان خواب و بیداری به سر میبرد و این حالت ناشی از بوی عشق توست.
هوش مصنوعی: خورشید در عالم روشنایی نمیدهد جز بهخاطر این که ماه در پوشش و نقاب قرار دارد.
هوش مصنوعی: چرا ابروی زیبا و نازک دوست همیشه اینقدر به ما خیره است، در حالی که در ظاهر به نظر میرسد که از دست ما ناراحت است؟
هوش مصنوعی: من بدون هیچ زحمتی از لبان او دارویی برای دردهایم یافتهام، زیرا پاسخ تلخ درد من همانند طبیب است که درمانم میکند.
هوش مصنوعی: او گفت برای انجام کارت به صبر نیاز است، چون دو چشمان من از انتظار مانند سراب میمانند.
هوش مصنوعی: زندگی در دوران جوانی طعمی و بویی خاص دارد که در دنیا وجود ندارد و این حالتی خوشایند است که فقط در روزهای جوانی تجربه میشود.
هوش مصنوعی: نمیدانم چرا عشق اینقدر دردناک است که کل زندگیام به آتش کشیده شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تَنَش سیمست و لَبْ یاقوتِ نابست.
همان دَندانِ او دُرِّ خوشابست.
اسد کو ناف خانهٔ آفتابست
ازان آهو دمش چون مشک نابست
در این جو دل چو دولاب خرابست
که هر سویی که گردد پیشش آبست
وگر تو پشت سوی آب داری
به پیش روت آب اندر شتابست
چگونه جان برد سایه ز خورشید
[...]
بیا کز رفتنت جانم خرابست
دل از شور نمکدانت کبابست
درنگ آمدن، ای دوست کم کن
که عمر از بهر رفتن در شتابست
من آیم هر شبی سوی تو، لیکن
[...]
زکوه صورتی بعد از نصابست
ولی فردا انصاب اندر حسابست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.