روز عید است به من ده می نابی چو گلاب
که ازان جام شود تازه ام این جان خراب
جان من از هوس آن، به لب آمد اکنون
به لب آرم قدح و جان نهم اندر شکراب
روزه داری که گشادی ز لبش نکهت مشک
این زمان در دهنش نیست مگر بوی شراب
آنکه خیزان و فتان بود به مسجد زین پیش
هست در میکده خیزان و فتان مست و خراب
دف که او گرد نمی گشت به دور مجلس
می رود دور کنان جانب مجلس بشتاب
می حلال است کنون خاصه که از دست حریف
در قدح می چکد آب نمک آلود کباب
ساقیا، نوش چنان کن که صدا باز دهد
بر سر شارع می گنبد سیمین حباب
هر که را بوی گل و می به دماغ است او را
آن دماغیست که دیگر نکند بوی گلاب
بنده خسرو به دعای تو که آن حبل متین
دست همت زد و پیچید طناب اطناب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روزه از خیمه ما دوش همی شد بشتاب
عید فرخنده فراز آمد با جام شراب
قوم را گفتم چونید شمایان به نبید
همه گفتند صوابست صوابست صواب
چه توان کرد اگر روزه زما روی بتافت
[...]
ای غریب آب غریبی ز تو بربود شباب
وز غم غربت از سرْت بپرّید غراب
گرد غربت نشود شسته ز دیدار غریب
گرچه هر روز سر و روی بشوید به گلاب
هر درختی که ز جایش به دگر جای برند
[...]
باغ معشوقه بد و عاشق او بوده سحاب
خفته معشوقه و عاشق شده مهجور و مصاب
عاشق از غربت باز آمده با چشم پرآب
دوستگان را با سرشک مژه برکرد از خواب
نبود صعبتر از هجر بتان هیچ عذاب
که شب و روز جدا دارد از من خور و خواب
اندرین گیتی کس یاد نکردی ز گنه
گر بدان گیتی چون هجر بدی هیچ عذاب
تا غم فرقت آن ماه بمن باز نخورد
[...]
روز برف است بیایید و بیارید شراب
تا بنوشیم به شکرانه ی این فتح الباب
میر مجلس بنشین گو و به ساقی فرمای
تا سبک رطل گران پیش من آرد به شتاب
در چنین روز و جوارِ درِ نوروزِ شریف
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.