ماهرویا، به خون من مشتاب
کشتن عاشقان که دید صواب
چشمت، ار خون من بریخت چه شد
ترک با تیغ بود مست و خراب
تا گل از شرم رویت آب شود
یک زمان برفگن ز چهره نقاب
مثل خود در جهان کجا بینی
گه در آیینه بنگری گه در آب
آرزو می کند مرا با تو
گوشه خلوت و شراب و کباب
وین تمناست در سرم همه عمر
زین هوس چشم من نگیرد خواب
وز غم روی شاهدان ما را
تا به کی پند می دهند اصحاب
هر که دعوی کند ز خوبان صبر
نشنود کل مدع کذاب
چه ملامت کنید خسرو را
فاتقوالله یا اولی الالباب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلباختگی است. شاعر به معشوقهاش اشاره میکند و درد و رنجی که از عشق او کشیده را بیان میکند. او از زیبایی و جذابیت معشوق سخن میگوید و به نقش سرنوشت در عشق اشاره میکند. شاعر همچنین به پیوند میان عاشق و معشوق و حسرتی که در دل دارد اشاره میکند و از دیگران میخواهد که او و عشقش را درک کنند و ملامتش نکنند. در نهایت، او به زیباییهای عشق و غمهای آن تأکید میکند و از عقل و درک دیگران میخواهد که به عشق و احساسات توجه کنند.
هوش مصنوعی: ای زیبا چهره، به خاطر عشقبازان، به من زحمت نده و اجازه بده که زندگی را ادامه دهم. عشق تو به حدی است که اگر به عاشقانت آسیبی برسانی، دنیا را بر سر خودت خراب میکنی.
هوش مصنوعی: اگر چشمانت خون من را بریزد، چه اتفاقی میافتد؟ تو با تیغی، مست و خراب شدهای.
هوش مصنوعی: تا زمانی که گل از شرم زیبایی تو آب میشود، یک لحظه بر چهرهات نقاب بکش.
هوش مصنوعی: در جهان نه کسی را مانند خود میبینی، نه در آینه و نه در آب.
هوش مصنوعی: او آرزو دارد که در کنار تو در یک گوشه دنج با شراب و کباب باشد.
هوش مصنوعی: این آرزو دائم در ذهنم باقی مانده است که به خاطر این خواسته، چشمانم هرگز خواب را نبیند.
هوش مصنوعی: دوستان ما تا کی میخواهند درباره غصه و اندوهی که به خاطر چهره زیبای معشوق داریم، نصیحت و پند به ما بدهند؟
هوش مصنوعی: هر کسی که ادعای مهربانی و خوب بودن میکند، کمتر به صبر و شکیبایی دست مییابد. در واقع، تمام این ادعاها دروغ است.
هوش مصنوعی: چرا خسرو را سرزنش میکنید، ای صاحبان خرد؟ خدا را در نظر بگیرید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر سؤالی کز آن لب سیراب
دوش کردم همه بداد جواب
گفتمش جز شبت نشاید دید
گفت پیدا بشب بود مهتاب
گفتم از تو که برده دارد مهر
[...]
به چه ماند جهان مگر به سراب
سپس او تو چون دوی به شتاب؟
چون شدستند خلق غره بدو
همه خرد و بزرگ و کودک و شاب؟
زانکه مدهوش گشتهاند همه
[...]
لاله داری شکفته بر مهتاب
مشگ داری گرفته بر مه تاب
مشگ چون موی تو ندارد بوی
ماه چون روی تو ندارد تاب
پیل با عشق تو ندارد پای
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
من مسکین در این رباط خراب
ساخته خانه بر ره سیلاب
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.