قصیدهٔ شمارهٔ ۶ - اشعار حاوی و قایع تاریخی از قران السعدین (حاوی مجمل کتاب ) مجموع عنوانهای فصول مثنوی و قران السعدین که ضمنا فهرست مندرجات کتاب میباشد نیز بذات خود یک قصیدهٔ مستقل میشود و آنرا در اینجا میریم :
شکر گویم که به توفیق خداوند جهان
بر سر نامه ز توحید نوشتم عنوان
نام این نامهٔ والاست «قران السعدین»
کز بلندیش به سعدین سپهر ست قران
در تضرع به در حق که گنهکاران را
داد باران گنه شوی ز عین غفران
نعت سلطان رسل ، آنکه مسیحا به درش
پرده داری ست نشسته ز پس شادروان
و صف معراج پیمبر که به شب روشن شد
سراسری ش ز زلف سیه مشک فشان
مدحت شاه که نامش به فلک رفته چنانک
نقش آن داغ شده خنگ فلک را بر ران
در خطاب شه عالم چو به سلک خدمتش
آیم و این گهر چند فشانم ز زبان
صفت حضرت دهلی که سواد اعظم
هست منشور وی از حرسهالله نشان
صفت مسجد جامع که چنان ست درو
شجرهٔ طیبه هر سوی چو طوبی بجنان
صفت شکل مناره که ز رفعت سنگش
از پی خنجر خورشید شده سنگ فشان
صفت حوض که در قالب سنگین گوئی
ریخته دست ملک زآب خضر صورت جان
صفت فصل دی و سردی مهر شه شرق
وامدن تیغ کشیده ز پی ضبط جهان
صفت آتش و آن گرم رویهاش به دی
که شب و روز بود شمع دل و میوهٔ جان
جنبش شاه ز دهلی ز پی کین پدر
گشتن آغاز غبار و شدن مهر نهان
صفت قصر نو و «شهر نو» اندر لب آب
که بود عرصهٔ رفرف چو رف آن ایوان
صفت فصل خزان و بمغل عزم سپاه
هم بر آنسان که به تاراج چمن باد خزان
صفت فصل بهاران که چنان گردد باغ
که بدو نرگس نادیده بماند حیران
صفت موسم نوروز و طرب کردن شاه
بزم دریا و کف دست چو ابر نیسان
صفت چتر سیاه که از پی چشم خورشید
آن سیاهی که تو در خود طلبی هست همان
صفت چتر سپید از پس آن چتر سیاه
چون شب قدر و سپیده دم عید از پس آن
صفت چتر که سبزست ز سرسبزی شاه
برگ نیلوفری اندر سر دریای روان
صفت چتر که گل گز شده از گل گز او
بر سرشاه ز گل سایه کند تابستان
وصف در باش که نزدیک شد از هیبت شاه
گنگ ماندست زحیرت نکند کار زبان
صفت تیغ که با خصم نیامش گوید
که زبهر تو فرو چند برم آب دهان
صفت چرخ کمائی که به بازوی شه است
نیم چرخ ست که او نام نهاده ست کمان
صفت تیر که بارانش به غایت سخت ست
سخت بارانی در تیرمه و درنیسان
صفت رایت لعل و سیهاندر سر شاه
گشته خورشید میان شفق و شام نهان
عزم سلطان به سوی هند به پایان بهار
راندن از شهر چو انبوهی گل از بستان
ذکر باز آمدن قلب شه از قتل مغل
همچو گرگان ز رمه یا علمی از برخان
نامزد گشتن لشکر بیزک سوی «او د ه»
صد سرافراز و ملک «باربک» اندر سرشان
صفت موسم گرما و بره رفتن شاه
ابر بالای سرو باد به دنبال دوان
صفت خربزه کر پردلی آنجا که بود
تیغ و طشتیش مهیا بسرآید غلطان
ذکر پیغام پدر سوی جگر گوشه خویش
سوی یاقوت روان گشتن خونابهٔ کان
گفتن شاه جهان، پاسخ پیغام پدر
قصه یوسف گم گشته به پیر کنعنان
باز پیغام پدر بر پسر خود که برزم
پیل خویش از می خون مست کند در میدان
باز پاسخ ز پسر سوی پدر کاسپ مرا
پیل بندست دو الی که بپیچد به عنان
باز پیغام پدرجانب فرزند عزیز
ماجرای که زخون بود دلش را به میان
باز از شاه جهان پاسخ پیغام پدر
شربت آب حیات از پیسوز هجران
از پدر آمدن شاه جهان کیکاووس
بر برادر ، چو گل نو ببر سرو روان
رفتن شا کیومرث و به تو زک عارض
برشه شرق بیکجا عرض این جوهر آن
اتصال مو و خورشید و قران سعدین
چرخ گر دانست بگرد سرایشان گردان
صفت کشتی و در یابسیان کشتی
موج دریای که رفته زکران تا به کران
ذکر در اسپ فرستادن سلطان به پدر
هم بران گونه که در باغ وزد باد وزان
وصف اسپان که ز سرعت به خروج و به دخول
نتوان خارج شان گفت نه داخل چون جان
صفت آن شب با قدر که تا مطلع فجر
نزد آن روح ملک برد سلام یزدان
صفت شمع که چون بر سرش آید مقراض
در زمان چاک زند پردهٔ ظلمت زمیان
صفت نور چراغی که اگر پرتو او
نبود دردل شب کور بود پیر و جوان
صفت سیر بر وج و روشن منزلها
که همه کار گزار فلکاند، از دوران
صفت اختر و آن طالع وو قت مسعود
که گرفتند دو مسعود به یک برج قران
صفت باده که بینی چو خط بغدادش
بی سوادیش بخوان نسخهٔ آب حیوان
وصف قرا به که بهر حرم دختر رز
شیشه خانه است ببالای سرش روشندان
سخن از وصف صراحی که گر آن نازک را
درگلو دست زنی ، خونش براید ز دهان
سخن از وصف پیاله که ز بس جنبش خون
خون قرا به سوی اوست همه وقت گشان
صفت ساقی رعنا که کندمستان را
به یک آمد شد خود، بی هش ومست و غلطان
صفت چنگ کی بی موست تن یکسانش
موی ساق دگرش تا به زمین آویزان
صفت کاس رباب و بسرش کفچهٔ دست
که دران کاسهٔ خالی ست نعم چند الوان
صفت نای که هر لحظه زدم دادن او
کلهٔ مطرب بر باد شور چون انبان
صفت دف که در و دست کسان کوبد پای
صحن کژ داشته و کوبش پابین بچه سان
صفت پرده و آن پرده نشینان شگرف
که بهر دست نمایند هزاران دستان
صفت مائده خاص که از خوان بهشت
چاشنی داد بهر کام و زبان لذت آن
صفت بیرهٔ تنبول که نزد همه خلق
به ازان نیست نباتی به همه هندوستان
صفت نغمه گریهای زنان مطرب
که بسی لحن کند زهره چو گیرند الحان
صفت تاج مکلل که پسر یافت زشاه
آن پسر کز سرکس تاج ستد از خاقان
صفت تخت که همچون فلک ثابته بود
واز شه شرق به خورشید شرف داد مکان
صفت پیل که شه داد به فرزند عزیز
که شد از جنبش او کوه چو دریا لرزان
صفت صبح و کلاه سیاه و چتر سپید
رفتن شه به پدر روز و شب نور افشان
صفت چشمهٔ خورشید به دریای سپهر
که کند پرتو او ماه سما را تابان
شب دیگر ز پی عیش ملاقات دو شاه
وز پدر دادن پند و ز پسر گوش بران
در وداع دو گرامی که پدر را در اشک
مردم دیده همیرفت زچشم گریان
صفت موسم باران و بره رفتن شاه
جانب شهر شدن از لب «گهگهر» بکران
سخن از وصف قلم، آنکه بلوح محفوظ
هست اول صفتش «ما خلقالله » بخوان
صفت محبره کاو گرچه سیاه دارد دل
آن سیاهی دلش مایهٔ علم است و بیان
صفت کاغذ سیمین که پی دود قلم
سیم سوزی شود و نقش برارد بریان
ذکر باز آمدن شاه به دولتگه شهر
همچو برجیس به قوس و قمر اندر سرطان
سخن از ختم کتاب و بخطا خواهش عذر
که بجویند خطارا بدرستی برهان
صفت خاتمه و قطع تعلق کردن
از پی اخترهٔ صحبت ارباب جهان
شد سخن ختم قبولی که خدایش داده ست
تا ابد باقی او باد مبادش پایان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به وصف و مدح خداوند، پیامبر اسلام (ص) و سلطان دهلی میپردازد. شاعر با بیان صفات و فضایل مختلف، توحید و عظمت خداوند را ستایش میکند و همچنین ویژگیهای طبیعت، فصلها و نشانههای حضور سلطنت و قدرت را توصیف میکند. در این شعر، تلاشهایی برای بیان زیباییها، شادیها و حالات مختلف زندگی انسانی و طبیعی صورت میگیرد و از عشق و ارتباط روحانی میان پدر و پسر و همچنین بزرگداشت مراسمها و رویدادهای خاص یاد میشود. در نهایت، شاعر به ختم اثر و طلب رحمت الهی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: من از خدای جهان سپاسگزاری میکنم که به برکت او توانستم در بالای نامهام نام توحید را بنویسم.
هوش مصنوعی: این نامهی باارزش به نام «قران السعدین» شناخته میشود که به خاطر بلندیاش به دو ستارهی خوشبختی در آسمان تشبیه شده است.
هوش مصنوعی: با دیدن حالتی از ندامت و درخواست از خداوند، میتوان همگان را که به اشتباهات خود پی بردهاند، مورد رحمت و عفو قرار داد و از رحمت الهی بهرهمند ساخت.
هوش مصنوعی: این خط به توصیف پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص)، میپردازد و اشاره میکند که او در جایگاهی والا قرار دارد. همچنین به تشبیه او به مسیح اشاره شده است؛ به این معنا که درب او جایگاهی مقدس و محترم دارد. در نهایت، به زیبایی و شکوه او اشاره میشود که از پس پردهای ظریف و شاداب نمایان است.
هوش مصنوعی: در شب روشن، صف معراج پیامبر به وجود آمد و این صف با زلفهای سیاه و خوشبو پر شده بود.
هوش مصنوعی: ستایش پادشاهی که نامش به آسمانها رفته است، به گونهای که نشانه آن مانند داغی بر ران آسمان باقی مانده است.
هوش مصنوعی: وقتی که به حضور بزرگوار علم میرسم و در خدمتش قرار میگیرم، چندین نکته گرانبها و با ارزش از زبانم بیرون میآید.
هوش مصنوعی: حضرت دهلی که بزرگترین و برجستهترین شخصیت است، ویژگیای دارد که از خدای تعالی نشأت گرفته است.
هوش مصنوعی: ویژگیهای مسجد جامع به گونهای است که در همه جوانب آن درختان پاک و نیکویی مانند درخت طوبی در بهشت دیده میشوند.
هوش مصنوعی: منارهای با ارتفاعی بالا به قدری استوار و بلند است که به خاطر بلندیاش، نور خورشید را مانند خنجری میزند و با انعکاس نور، سنگها را مانند جواهر میدرخشد.
هوش مصنوعی: حوضی را توصیف میکند که به شکلی محکم و با زیبایی خاصی ساخته شده است. این حوض به دست فرشتهای به نام خضر ایجاد شده و نمایی از زندگی و روح را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: فصل زمستان که سرما حاکم است، همراه با ماه مهر به سوی شرق میآید و گرما به تدریج جای خود را به سرمای شدید میدهد. در این زمان، طبیعت به حالت خواب و سکوت فرو میرود و گویی تیغی برای مسلط شدن بر جهان کشیده شده است.
هوش مصنوعی: آتش و گرمای دلانگیز آن، بهقدری تاثیرگذار است که در تمام روز و شب مانند شمعی روشنیبخش و میوهای شیرین برای جان انسانهاست.
هوش مصنوعی: حرکت شاه از دهلی به نشانه انتقام پدرش آغاز شد و این شروعی بود برای غبار و پنهان شدن خورشید.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف مکانی زیبا و دلنشین اشاره دارد که قصر و شهری تازه ساخته شده در کنار آب قرار دارد. در اینجا، فضای اطراف آن قصر به قدری زیبا و دلربا است که به نظر میرسد همانند فرشی از گل و گیاه درخشان زیر ایوان بزرگ آن است.
هوش مصنوعی: فصل خزان و حملهی سپاه به مانند لحظهای است که باد خزان باغ و چمن را مورد تاراج قرار میدهد.
هوش مصنوعی: فصل بهار به قدری زیبا و دلانگیز است که درختان و گلها آنقدر شگفتانگیز میشوند که حتی گل نرگس هم از زیباییشان متعجب میماند.
هوش مصنوعی: نوروز و شادمانی را توصیف میکند و حضور پادشاه را در میان جشن و سرور در دریا مانند کفهای آب را به ابرهای بهاری تشبیه میکند.
هوش مصنوعی: چتر سیاه به نوعی نماد است که پس از دیدن نور خورشید، همان تاریکی که در دل خود جستجو میکنی، به دنبال آن است. این تصویر به ما میگوید که در عمق خود تلاش میکنیم تا تاریکی و غم را پیدا کنیم، حتی وقتی که نور و روشنایی در اطراف ما حضور دارد.
هوش مصنوعی: سایهی چتر سیاه به بزرگی و سنگینی شب قدر است، اما در پس آن، چتر سپید مانند سپیدهدم عید میدرخشد و زیبایی را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: چتر سبز رنگی که نشانهی سرسبزی و طراوت است، مانند برگ نیلوفر در بالای دریای خروشان به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: چتر شاداب و زیبایی که از گلها ساخته شده، در فصل تابستان بر سر پادشاه سایه میافکند و او را از گرما محفوظ میدارد.
هوش مصنوعی: در حالی که در جمعی هستی، به توصیف بپرداز که وقتی شاه نزدیک میشود، آنقدر از عظمت و شکوه او دچار حیرت شدهاند که زبانشان قفل میشود و قادر به بیان احساساتشان نیستند.
هوش مصنوعی: تیغی که در برابر دشمن قرار دارد، به او میگوید که برای تو چقدر آب دهان بیفشانم.
هوش مصنوعی: چرخش و حرکت طبیعت شبیه به تیر و کمانی است که در دست یک جوان یا پادشاه قرار دارد. این نشان میدهد که قدرت و تسلط او بر امور دنیا مثل یک کمان است که با دقت و قاعده عمل میکند.
هوش مصنوعی: باران تیرماه بسیار شدید و قوی است، به طوری که در فصل بهار نیز بارانش طاقتفرساست.
هوش مصنوعی: پرچم او مانند الماس است و رنگش تیره، در حالی که تاج شاه مانند خورشید در طلوع و غروب پنهان است.
هوش مصنوعی: عزم سلطان برای رفتن به هند، مانند پایان بهار است که شهر را ترک میکند، همچون گلهای فراوانی که از باغ خارج میشوند.
هوش مصنوعی: این بیت به کنایه به بازگشت و زنده شدن دوباره قلب شاه از پس یک واقعه تلخ است. او از جدایی و درد ناشی از کشته شدن مغل غمگین است، مانند گرگانی که از گله جدا شدهاند و به دلتنگی میافتند. همچنین، به نوعی به آگاهی و علم اشاره میکند که در دل و جان او زنده شده و دوباره شعور و درک او را تقویت میکند.
هوش مصنوعی: لشکری از سرافرازان برای رسیدن به هدفی بزرگ و با افتخار به سوی «او د ه» حرکت کردند و در این مسیر، ملک «باربک» نیز در میان آنها حضور داشت.
هوش مصنوعی: فصل گرما فرا رسیده و ابرها مانند شاهانی بر فراز درختان در حال حرکت هستند، در حالی که باد به آرامی از پشت سر آنها میوزد.
هوش مصنوعی: خربزه، میوهای دلپذیر و خوشمزه است، اما زمانی که در مکان خطرناکی باشد، مانند جایی که تیغ و طشت آماده است، ممکن است سرنوشت خوبی نداشته باشد و به راحتی دچار مشکل و آسیب شود.
هوش مصنوعی: پدر برای فرزند عزیزش پیامی فرستاد و حالتی شبیه به جاری شدن خون از دلش پیدا کرد.
هوش مصنوعی: شاه جهان به پیر کنعان میگوید که پاسخ پیامی که پدر یوسف دربارهی او فرستاده را به او بدهد، چون یوسف از خانوادهاش جدا افتاده است.
هوش مصنوعی: پیام پدر به پسرش این است که بر روی فیل خود بنشیند و با نوشیدن شراب، حالتی سرمست و شجاع پیدا کند تا در میدان جنگ آماده نبرد باشد.
هوش مصنوعی: فرزند به پدر گفت: من تحت کنترل یک قدرت بزرگ هستم و تنها در صورتی میتوانم آزاد شوم که به درستی مسیر را پیدا کنم.
هوش مصنوعی: پدر عزیزش پیامی را فرستاد که داستان دلش را که از غم خونینی پر بود، بیان کند.
هوش مصنوعی: پاسخی از شاه جهان به پدرش میدهد که شربت آب حیات، نشانهای از عشق و امید، از دل رنج و غمش ارسال شده است.
هوش مصنوعی: شاه جهان کیکاووس از پدر به برادر خود میآید، مانند گلی تازه که بر روی درخت سرو در حال رشد و شکوفایی است.
هوش مصنوعی: در این بیت، به تصویر کشیدن جلوه و زیبایی وجود شخصی اشاره شده است. شاعر از ویژگیهای خاص و ارزشمند او صحبت میکند که او را از دیگران متمایز میسازد. همچنین، اشارهای به آغاز و سرآغازها در متن وجود دارد، که به نوعی به تاریخ و ریشههای موجود در فرهنگ و هویت اشاره میکند. به طور کلی، شاعر به زیبایی و عمق شخصیت این فرد ارادتی خاص دارد و آن را ستایش میکند.
هوش مصنوعی: به هم پیوستن مو، خورشید و قرآن به معنای اتحاد و هماهنگی میان زیبایی، روشنی و معنویت است. اگر چرخ فلک این را درک کند، به دور این زیباییها و حقیقتها میچرخد و به نوعی به آنها احترام میگذارد.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف کشتی و وضعیت آن در دریا میپردازد. کشتی مانند یک وسیلهای است که در امواج دریا سفر میکند و میتواند از برترینهای خود به سمت افق حرکت کند. دریا به تصویر کشیده میشود که مملو از امواج است و کشتی در این محیط پرچالش باید به سوی هدف خود حرکت کند.
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویرسازی زیبایی از ارسال پیام و یادآوری در زمانهایی مشابه اشاره شده است. مثل اینکه وقتی بادی در باغ میوزد و برگها و گلها را به حرکت درمیآورد، وجود یک خبر یا پیام از سوی سلطان نیز همین تأثیر را دارد و در دل پدر مینشیند. این نوعی اشاره به ارتباطات عاطفی و شگفتیهای طبیعی زندگی است.
هوش مصنوعی: اسبان را توصیف میکند که به دلیل سرعتشان، نمیتوان آنها را به آسانی از جایی خارج یا به جایی وارد کرد؛ آنها مثل جان، نه به سادگی میتوانند خارج شوند و نه به راحتی وارد شوند.
هوش مصنوعی: شب قدر به اندازهای باارزش و خاص است که در آن، فرشتگان به نزد خداوند میروند و سلام و درود او را میآورند تا سپیدهدم فرارسد.
هوش مصنوعی: شمعی که وقتی به آن قیچی نزدیک میشود، روشناییاش پرده تاریکی را میدرد و از میان برمیدارد.
هوش مصنوعی: اگر نور چراغی وجود نداشت، در تاریکی شب همه، چه سالمند و چه جوان، به شدت گیج و ناامید میشدند.
هوش مصنوعی: سیر ستارگان و روشنایی منزلها، که همه تحت تاثیر نیروی آسمان هستند، از زمانهای گذشته تا کنون ادامه دارد.
هوش مصنوعی: دو مسعود در یک برج قمر قرار گرفتهاند و این وضعیت به عنوان نشانهای خوشیمن و مطلوب توصیف شده است. این دو شخصیت به خوبی و سعادت اشاره دارند که تحت تاثیر موقعیت و زمان خوب قرار دارند.
هوش مصنوعی: وقتی باده را میبینی، مانند خطی که در بغداد نوشته شده، از زیباییاش لذت ببر، اما درک عمیقتری از آن داشته باش و به دنبال معنای واقعی آن باش.
هوش مصنوعی: در این بیت توصیف زیبایی یک منطقه یا مکان وجود دارد که به آنجا به خاطر دختر زیبایی که همچون گل رزی در محلی درخشان و شفاف قرار دارد، اشاره شده است. فضا به گونهای است که حس لطافت و زیبایی را منتقل میکند و دختر، جلوهای خاص و درخشان دارد که چون شیشهای نورانی در بالای سرش میدرخشد. این توصیف به جلوههای بصری و زیباییهای طبیعی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: اگر به این لیوان نازک دست بزنی، خونش از دهان بیرون میریزد.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف حالتی میپردازد که پیالهای پر از نوشیدنی است و در اثر حرکت و جنبش، خون به طور مداوم به سمت آن جاری میشود. این تصویر نشاندهنده تأثیر عمیق و جذابیت پیاله برای انسان است و احساساتی از شوق و هیجان را برمیانگیزد.
هوش مصنوعی: ساقی زیبا با چشمانش، مستی را در دل دیوانهها به یکباره ایجاد میکند، به گونهای که آدمها در حال سرگشتگی و بیخبری در اطرافش میچرخند.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف چنگ (ساز موسیقی) و زیبایی آن میپردازد. در اینجا اشاره شده که چنگ بدون مو نمیتواند خوب صدا بدهد، به همین ترتیب، تن چنگ باید دارای مویی باشد که به زمین آویزان شده است. این تصویر به نوعی نشاندهنده ارتباط زیبایی و هنر در موسیقی است. در واقع، زیبایی و قابلیت چنگ به وجود موی آن بستگی دارد.
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف یک کاسه و وسیلهای که در آن استفاده میشود میپردازد. کاسه، نماد پذیرش و پر بودن است، در حالی که کفچه اشاره به ابزاری دارد که برای سرو کردن محتویات استفاده میشود. اما در این کاسه تنها فضایی خالی وجود دارد و بر این اساس نشان میدهد که آنچه در کاسه میتوانست باشد، نیست و تنها تنوعی از چیزها به چشم میخورد، بدون اینکه حقیقتی در آن وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف صدای نای و تاثیر آن بر حس و حال مردم میپردازد. شاعر به زیبایی و شور و نشاط ناشی از صدای نای اشاره میکند و میگوید که این صدا همچون باد در حال وزیدن است و قدرتی دارد که میتواند روح انسان را تحت تاثیر قرار دهد، مانند اینکه چهرهٔ نوازنده (مطرب) را بر افراز کند. در واقع، این تصویرسازی نشاندهندهٔ ارتباط عمیق میان موسیقی و احساسات انسانی است.
هوش مصنوعی: صدا و ضرب دف به قدری قوی و شگفتانگیز است که میتواند هر کسی را مجذوب خود کند، بهگونهای که انگار در زیر پای آنها، زمین به تپش درمیآید و این ضربان یادآور بازی و شگفتیهای کودکی است.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف ویژگیهای زیبای پرده و افرادی میپردازد که در پشت آن قرار دارند و به راحتی میتوانند نمایشهای گوناگونی از هنر و مهارت خود را به نمایش بگذارند. اشاره دارد به قدرت و تأثیر این افراد که به زیبایی و هنر خود با جزئیات و دقت پرداختهاند.
هوش مصنوعی: ویژگی خاص مائده، مانند طعمی که از سفره بهشت به دست میآید، لذتی است که برای کام و زبان به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که یک گلابی زمینی خاص وجود دارد که در میان مردم به عنوان بهترین شناخته میشود و هیچ میوهای در تمام هند نمیتواند با آن برابری کند.
هوش مصنوعی: زنان خواننده با نغمههای زیبا و دلنشین خود، به راحتی میتوانند احساسات عمیق و شیرینی را در دلها بیدار کنند و مانند زهره، زیبایی واقعی را نمایان سازند.
هوش مصنوعی: توصیف تاجی که پسر از سوی شاه دریافت کرده است، به گونهای است که او نیز همچون پادشاهان بزرگ، دارای مقام و منزلتی ویژه است. این نشاندهنده جایگاه والا و احترامبرانگیز اوست، که حتی در دیگر سرزمینها نیز به چشم میخورد.
هوش مصنوعی: تختی توصیف میشود که مانند آسمان ثابت و پایدار است و از پادشاه شرق به خورشید، جایگاهی شایسته داده است.
هوش مصنوعی: پادشاه ویژگیهای فیل را به فرزند عزیزش نسبت داد و گفت که از حرکت او، کوه مانند دریا به لرزش درآمد.
هوش مصنوعی: صبح و کلاهی سیاه و چتری سفید، نمادهایی هستند که نشاندهندهی رفتن شخصی به سمت پدرش هستند. این رفت و آمد در شب و روز همراه با نور و روشنایی است.
هوش مصنوعی: ویژگی نور خورشید همچون چشمهای است که در آسمان، ماه را روشن و درخشان میکند.
هوش مصنوعی: در شب بعد، به دنبال لذت دیدار با دو پادشاه هستم و از پدر نصیحت میگیرم و از پسر نیز مشورت میکنم.
هوش مصنوعی: در هنگام وداع با دو عزیز، پدر دیده میشود که با اشکهای مردم در حال رفتن است و چشمانش پر از گریه است.
هوش مصنوعی: باران که میبارد و در این زمان، شاه به سمت شهر حرکت میکند و از کنار چشمههای زلال و بکر میگذرد.
هوش مصنوعی: این جمله اشاره به اهمیت و ویژگیهای قلم دارد. قلم که به عنوان ابزاری برای ثبت و نگارش محسوب میشود، در حقیقت به عنوان یکی از نخستین و مهمترین وسایل خالقیت و بیان، در نظر گرفته میشود. همچنین، این اشاره به لوح محفوظ نشاندهندهی این است که هر چیزی در ابتدا با کلمات و نوشتار شکل میگیرد و در واقع به نوعی آفرینش و بوجود آوردن اشاره دارد. اولین صفت قلم در این زمینه، ایجاد و ساختن دنیای جدیدی از معلومات و ایدههاست.
هوش مصنوعی: شخصی که رنگش سیاه است، اگرچه ظاهراً ظاهری نامناسب دارد، اما دلش سرشار از علم و دانایی است و این سیاهی نمایانگر عمق و فضیلت اوست.
هوش مصنوعی: ویژگی کاغذ نقرهای این است که اگر با دودی از قلم نقرهای نوشته شود، طرحی زیبا و درخشان به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: حضور پادشاه در شهر یادآور بازگشت برجیس به جایگاه قدرت و تأثیرگذاریاش است، که همچون نشانههای قمر در میان کنج حیات به چشم میآید.
هوش مصنوعی: در اینجا به موضوع پایان کتاب و درخواست عذرخواهی اشاره شده است. بیان میشود که برخی به دنبال توجیه خطاهای خود هستند و در تلاشند تا با دلایل درست، اشتباهاتشان را توجیه کنند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که در نهایت، باید وابستگیها و تعلقات را کنار گذاشت و از دنیای مادی و ملاحظات دنیوی فاصله گرفت تا به حقیقت و روشنایی واقعی دست یابیم.
هوش مصنوعی: سخن به پایان رسید و مورد قبول قرار گرفت، زیرا خداوند بر آن است که تا ابد باقی بماند و هیچگاه پایان نپذیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نتوان کردازین بیش صبوری نتوان
کار از آن شد که توان داشتن این راز نهان
با چنین حال زمن صبرو نهان کردن راز
همچنان باشد کز ریگ روان آب روان
تو ندانی که مراکارد گذشته ست ز گوشت
[...]
دوش تا روز فراخ آن صنم تنگ دهان
رخ چون لاله همی داشت ز می لاله ستان
رخ او لاله ستان بود و سر زلفک او
زنگیان داشت ستان خفته بر آن لاله ستان
گاه پیوسته همی گفت غزلهای سبک
[...]
گذری گیر از آن پس به سوی لالهستان
طوطیان بین همه منقار به پرخفته ستان
هریکی همچو یکی جام دروغالیهدان
بالش غالیه دانش را میلی به میان
گل چو بشکفت زمین گشت پر از آب روان
بگل و آب روان تازه بود جان جهان
هرکجا چشم زنی هست زمین نرگس زار
هرکجا پای نهی هست زمین لاله ستان
سبزه را باد پر از عنبر کرده است کنار
[...]
عید باکوکبهٔ خویش درآمد به جهان
وز جهان با سپه خویش برون شد رمضان
نوبت باده و چنگ طربانگیز رسید
نوبت شربت و طبل سَحَر آمد به کران
کرد باید طرب آغاز که در نوبت عید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.