دل که با خوبان بدخو آشنایی میکند
شیشهای با خارهای زورآزمایی میکند
بنده در کویش که خون خویش میسازد روان
در حساب خویش حُسنش را روایی میکند
پختگان دانند کار از خامی پروانه کو؟
پیش شمع از سوزش خود روشنایی میکند
من که با روی توام کاریست، چون بینم مگو؟
سوی خورشیدی که هرسو خودنمایی میکند
زاهدی کو خو به مسجد کرد و خوبان را ندید
هست نابالغ، ضرورت پارسایی میکند
مست آن ذوقم که شب در کوی خویشم دید زلف
کیست این؟ گفتند درویشی گدایی میکند
چون طمع دارند مشتاقان وفا از نیکوان
حسن چون با نیکوان هم بیوفایی میکند
شعله مشرق که چرخ افروخت، میدانی که چیست؟
بر دل همصحبتان داغ جدایی میکند
گر نه خسرو از حیات خویشتن سیر آمدهست
از چه با خوبان بدخو آشنایی میکند؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از یک عاشقانهی عمیق و تاملبرانگیز صحبت میکند. شاعر در آن از دل و احساساتش حکایت میکند که با وجود آشنایی با خوبان بدخو، خود را در درد و رنج عشق میسوزاند. او توصیف میکند که چگونه زاهدی که فقط به مسجد میرود قادر به دیدن زیباییهای جهانی نیست و در نتیجه راه پارسایی را به اشتباه میپیماید. شاعر همچنین به احساس مستی و شوقی که از دیدار معشوق در دلش ایجاد میشود، اشاره میکند و به بی وفایی نیکان در عشق میپردازد. در انتها، به این اندیشه میرسد که اگر خسرو (نماد عشق) از زندگی خسته نشده باشد، چرا همچنان با آنها که بدخو هستند، آشنایی دارد. شعر در نهایت بر تناقضات موجود در عشق و زیبایی تأکید میکند.
هوش مصنوعی: دل که با افرادی بدخو و نامناسب ارتباط برقرار میکند، مانند شیشهای است که با خارهای تیز درگیر میشود و آسیب میبیند.
هوش مصنوعی: من در کوی تو، با عشق و علاقهای که دارم، جانم را به دست میآورم و به حساب خودم، زیباییهایت را ثبت میکنم.
هوش مصنوعی: افراد باتجربه به خوبی میدانند که یک فرد ناآگاه چگونه است. پروانهای که به دور شمع میچرخد، به خاطر سوزش خود، نور تولید میکند.
هوش مصنوعی: من که با زیبایی تو سر و کار دارم، وقتی این را میبینم، چه بگویم؟ به سوی خورشیدی که در هر جا خود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: زاهدی که تنها به عبادت در مسجد مشغول است و از زیباییهای هر چیزی غافل است، در حقیقت درک کامل و پختگی لازم را ندارد و فقط به ظاهر ریاکارانهی پارسایی میپردازد.
هوش مصنوعی: مست از شوقی هستم که شب در کوی خودم زنی را دیدم که زلفهایش را میپرسیدم. گفتند که او درویش و گدا است و در اینجا begging میکند.
هوش مصنوعی: مشتاقان وفا از نیکان انتظار دارند که همیشه با آنها وفادار باشند، اما وقتی خود نیکوکاران هم به بیوفایی میپردازند، این انتظار بیجا میشود.
هوش مصنوعی: شعلهای که از سمت شرق بهوجود آمده و آتش را در آسمان بهپا کرده، میدانی چه چیزی است؟ این آتش بر دل دوستان و همنشینان، حس درد جدایی را میگذارد.
هوش مصنوعی: اگر خسرو از زندگی خود خسته شده، پس چرا با افراد بدخلق و بدجنس ارتباط برقرار میکند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این منم یا رب که بختم پیشوایی میکند
دولت بیگانه طبعم آشنایی میکند
آنچه محبوبست میجوید به من پیوستگی
و آنچه دل زو میرمد از من جدایی میکند
در شب تاریک فکرت رغم انف روزگار
[...]
تا به چند آن غمزه از من دلربایی میکند
میرود با جای دیگر آشنایی میکند
روشنایی چشم من باشد روا باشد که یار
شمع رویش جای دیگر روشنایی میکند
در وفاداری او جان دادهام من سالها
[...]
گاه لطفی مینماید گه جفایی میکند
شوخی آن طفل هردم اقتضایی میکند
آه ازآن نورس که گه رخ مینماید گاه زلف
هرزمان ما را گرفتار بلایی میکند
هر طرف صد مبتلا دارد ولی از سرکشی
[...]
شد بهار و شمع با گل آشنایی میکند
آشنایی از برای روشنایی میکند
با تپانچه میتوان تا چند رو را سرخ داشت؟
چهره را لعلی شراب کهربایی میکند
با کسی الفت مکن هرگز که یاران را فلک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.