ای سرو ناز رسته دمی سوی ما خرام
تا از هوای قد تو یابیم احتشام
گر بگذری به سوی چمن سرو و نارون
افتد به پیش قامت زیبات در خرام
مرغ دل ضعیف مرا بال و پر بسوخت
ای نور هر دو دیده ز اندیشه های خام
بر حال زار من چو ترحم نکرد یار
یارب دلست در بر دلدار یا رخام
من شیرگیر غمزه غمّاز او شدم
وز هیچ رو چو آهوی وحشی نگشت رام
همچون رکاب در قدمش خواستم شدن
پیچید ابرش نظرش را ز ما لگام
بنمای دیده تا که شود دیده روشنم
زان رو که نیست کار جهان را از او نظام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت یک معشوقه اشاره میکند و آرزوی دیدن او را دارد. او از عواطف سرشار خود نسبت به این معشوق میگوید و بیان میکند که چگونه زیبایی او تأثیر عمیقی بر دلش گذاشته است. شاعر همچنین از غم و اندوه خود به خاطر دور بودن از معشوقه و تلاش برای جلب توجه او سخن میگوید. او تمنا میکند که معشوق را ببیند تا دلش روشن شود، زیرا به تیرههمگی و بینظمی دنیا اشاره دارد که به نظرش ناشی از دوری از معشوق است. در نهایت، او خود را در برابر معشوق به شدت آسیبپذیر توصیف میکند و از بیتابی و حسرتی که به خاطر دوری از او دارد، میگوید.
هوش مصنوعی: ای سرو خوش قد و بالا، لحظهای به سمت ما بیا و در راهرفتنات، زیبایی و جذابیت قد بلندت را به ما نشان بده تا ما هم از هوای زیبایی تو بهرهمند شویم و به شرافت و بزرگی دست یابیم.
هوش مصنوعی: اگر به سمت باغ و چمن بروی، درختان سرو و نارون از زیباییت در حال حرکت و خم شدن خواهند بود.
هوش مصنوعی: دل این مرغ ضعیف را با افکار ناپختهام سوختم، ای روشنی چشمانم.
هوش مصنوعی: اگر یار بر حال بد من ترحم نکرد، آهای کاش دل من در دست دلدار باشد.
هوش مصنوعی: من به خاطر دختر زیبای او به شدت دچار عشق و غم شدم و هرگز نتوانستم مانند آهوی وحشی آرام بگیرم.
هوش مصنوعی: من خواستم که همچون رکابی در قدمهای او باشم، اما ابر او مانع شد و نتوانستم توجهش را جلب کنم.
هوش مصنوعی: به من نشان بده تا چشمانم باز شود، چون کارهای این جهان از هیچکس نظم و ترتیب نمیگیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر شاد گونه تکیه زده شاد و شاد کام
دولت رهی و بخت مطیع و فلک غلام
این روزگار بیخطر و کار بینظام
وام است بر تو گر خبرت هست، وام، وام
بر تو موکلند بدین وام روز و شب
بایدت باز داد به ناکام یا به کام
دل بر تمام توختن وام سخت کن
[...]
منت خدای را که برون آمد از غمام
بدری که هست پیشرو دودهٔ نظام
صدری که هست خادم پایش سر کفات
میری که هست عاشق دستش لب کرام
شایسته زین ملت وبایسته فخر مُلک
[...]
هر شب نماز شام بود شادیم تمام
کاید رسول دوست هلا نزد ما خرام
خورشید هر کسی که شب آید فرو رود
خورشید ما برآید هر شب نماز شام
روز فراق رفت و برآمد شب وصال
[...]
ای از کمال جاه تو ایام را نظام
وی از وفور علم تو اسلام را قوام
هستی حسام دین و ندیدست روزگار
در قمع شرک و نصرة دین چون یک حسام
سلطان اهل علمی و اندر معسکرت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.