کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد؟
که رویت دیدم و اقبال رو داد
به هر جانب همی رفتم ز مستی
که ناگه چشم مستت بر من افتاد
لبت همشیره شد با جان شیرین
بدانگونه که عشق و فتنه همزاد
مگردان روی، گر چه من خرابم
که بوده ست این خرابه وقتی آباد
بگردان روی از من، گر توانی
که من پا بستم و تو مرغ آزاد
تو نازک چون ز افغانم نرنجی
که از فریاد کوه آید به فریاد
نصیحت گو، تو درد من ندانی
که من در بسملم، تو مرغ آزاد
بدم چندین، چو خاکستر شد این دل
که گرما خوردگان را خوش بود باد
چو با جان خواست رفتن یادش، ای دل
رها کن تا بمیرم هم درین یاد
به کویش خاک شد بیچاره خسرو
فدای خاک پای آن صنم باد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز جور لشکر خرداد و مرداد
تواند داد ما را هیچکس داد؟
محال است این طمع هیهات هیهات
کس دیدی که دادش داد خرداد
ز بهر آنکه تا در دامت آرد
[...]
نقیبان را به سالاران فرستاد
یکایک را ز رفتن آگهی داد
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش ز پولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
الغ عارض ز . . . ن گربه افتاد
جهانرا گنده گردانید از باد
چرا خاکش نپوشیدند بر روی
که باگه این کند گربه چو افتاد
گه گربه بعهد ارسلان خان
[...]
اگر عالم سراسر ظلم گیرد
نیابد هیچ مظلوم از فلک داد
همه ظلم از نجوم و از فلک دان
که لعنت بر نجوم و بر فلک باد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.