مرا داغ تو بر جان یادگارست
فدایش باد جان چون داغ یارست
اگر جان می رود گو، رو، غمی نیست
تو باقی مان که ما را با تو کارست
به صف عاشقان میرم که گویند
سگ همخوابه یاران غارست
شدم بیخود، کرشمه کمترک کن
که من را باده و می مستکارست
ز ذوق من که در می پیر گشتم
چه داند پارسا کین شیرخوارست
غلام آن بتم کز نازنینی
نظر هم بر چنان اندام بارست
مرا زندانست بی تو خانه، هر چند
در و بام از خیالت پر نگارست
دو چشمم را ز کویت راتبه خاک
زیادت کن که مزد انتظارست
به کویت زرد رو شد خسرو، آی
هوای نیکوان ناسازگارست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و داغی که بر دلش مانده سخن میگوید. او بیان میکند که گرچه جانش در خطر است، اما به خاطر عشقش هیچگونه افسوس و غمی ندارد، زیرا معشوق باقیست. شاعر به صف عاشقان میپیوندد و خود را در حالتی مدهوش و بیخود توصیف میکند. او از احساساتی که در شراب و نزد پیر تجربه کرده صحبت میکند و به زیبایی و ناز معشوقش اشاره میکند. همچنین احساس زندانی بودن بدون وجود معشوق را بیان میکند و میگوید چشمانش از دیدن کوی معشوقش به خاک میافتد، و در آخر به تضاد احساساتش نسبت به زیباییها و مشکلات عشق اشاره میکند.
هوش مصنوعی: غم و یاد تو در دل من باقی مانده و برایم عزیز است، همچنان که یاد یار برای جانش ارزشمند است.
هوش مصنوعی: اگر جانم هم برود، اشکالی ندارد؛ مهم نیست. تو که هنوز هستی و ما به تو وابستهایم.
هوش مصنوعی: به جمع عاشقان میروم که میگویند حتی سگ هم دوست و همراه یاران غار (یاران مؤمن) است.
هوش مصنوعی: من به حال و روز خود بیخبر شدهام، لطفاً به من توجهی کمتر کن. زیرا من در حال تجربهی شگفتانگیز باده و مستی هستم.
هوش مصنوعی: کسی که در حال پرستش است، از شادی و ذوق من که به میخواری روی آوردهام، هیچ اطلاعی ندارد، چون او هنوز در مرحلهای ابتدایی و بیتجربه است.
هوش مصنوعی: من بنده آن معشوقی هستم که از زیبایی و ناز او حتی نگاه به چنین اندام زیبایی هم جالب و دلربا است.
هوش مصنوعی: بدون تو، زندان من خانهام است، هرچند که دیوارها و سقفهایم از یاد تو پر از زیبایی است.
هوش مصنوعی: دو چشمم را از دیدن تو سیراب کن و خاک زمین را بر آنها بیفشان، چون این تنها پاداشی است که از انتظار کشیدن من به دست میآید.
هوش مصنوعی: خسرو که به سمت تو آمده، رنگش زرد شده است و این نشان میدهد که حال و هوای خوب، با او سازگار نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سده جشن ملوک نامدارست
ز افریدون و از جم یادگارست
زمین گویی تو امشب کوه طورست
کزو نور تجلّی آشکارست
گر این روزست شب خواندش نباید
[...]
سخنشان در فصاحت آبدارست
هنرشان در شجاعت بیشمارست
ز عشق تو نهانم آشکارست
ز وصل تو نصیبم انتظارست
ز باغ وصل تو گل کی توان چید
که آنجا گفتگوی از بهر خارست
ولی در پای تو گشتم بدان بوی
[...]
بکن چربی که شیرینیت یارست
که شیرینی به چربی سازگارست
گل از شوق تو خندان در بهارست
از آنش رنگهای بیشمارست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.