گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلمانی

ازین دیوانه بدمستی و بدخویی و نادانی

به طره آشنا بندی، به خنده پارسا بینی

به غمزه ناخدا ترسی، به کشتن نامسلمانی

به ابرو فتنه انگیزی، به نرگس عالم آشوبی

به بالا آفت آبادی، به کاکل کافرستانی

مکن چندین گله، ای دل، مگو بد خوبرویان را

کزان کافر دلانت حاضرست اینجا مسلمانی

مرا افسوس می آید که تیرت می خورد دشمن

من آخر دوستم، جانا، دلم خوش کن به پیکانی

دعای بد نخواهم کرد، لیکن این قدر گویم

که یارب، مبتلا گردی چو من روزی به هجرانی

مرا کشت این صبا هر دم که یادم می دهد امشب

که وقتی میهمانی داشتم اندر گلستانی

من از بیدار بودن وه که دیوانه شدم، باری

خدایا، این شب هجران ندارد هیچ پایانی

طبیبا، بهر جان ناتوانم غم مخور چندین

رها کن جان دهم، زیرا نمی ارزم به درمانی

کنون یاد شراب و شاهد و مستی و قلاشی

گذشته ست آن که خسرو را سری بودی و سامانی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
رودکی

ازو بی اندهی بگزین و شادی با تن آسانی

به تیمار جهان دل را چرا باید که بخسانی؟

قطران تبریزی

ایا خوشتر ز جان و دل! همه رنج دل و جانی

به رنج تن شدم خرسند اگر دل را نرنجانی

شود بی جان تنم یکسر چو تو لختی بیازاری

تن از آزار جان پیچد تنم را زین قبل جانی؟

اگر چه جانی از انسی همیشه بر حذر باشد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
امیر معزی

نگارا ماه‌ گردونی سوارا سرو بستانی

دل از دست خردمندان به ماه و سرو بستانی

اگر گردون بود مرکب به طلعت ماه‌ گردونی

وگر بستان بود مجلس به قامت سرو بستانی

به آن زلفین شورانگیز مشک‌ اندوده زنجیری

[...]

سنایی

مسلمانان مسلمانان مسلمانی مسلمانی

ازین آیین بی‌دینان پشیمانی پشیمانی

مسلمانی کنون اسمیست بر عرفی و عاداتی

دریغا کو مسلمانی دریغا کو مسلمانی

فرو شد آفتاب دین برآمد روز بی‌دینان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
وطواط

زهی جاهت فریدونی ، زهی ملکت سلیمانی

به عون تو مسلم شد ز هر آفت مسلمانی

غلط گفتم ، خطا کردم، کجا آید به چشم اندر

تو را جاه فریدونی، تو را ملک سلیمانی؟

نجوید دهر جز از رسم تو آثار فرخنده

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه