آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد آن
گل گریبان می درد از خجلت نسرین خزان
شکرستانی ست گویی باغ از شکرلبان
نیشکر زاری ست گوی گلشن، از عرعر مدان
این زمان آغاز سبزه ست و لب جو می رویم
کم ز جنت نیست گلشن، غیرت حورا مردان
طاعت ما شاهد و باده ست کز وی زنده ایم
محتسب بگذار تا میرد میان مرتدان
ما کیای زهد اهل فسق را خاک رهیم
چون مغان معتقد در زیر پای موبدان
بستر خاشاک کآسودیم و برخفتیم مست
بهتر از دیبای پر تشویش زرین مرقدان
ما به می خوردن ز بهر گور نگذاریم خشت
چون ز زر دیدیم سنگی قسم عالی گنبدان
هست فرق اندر میان دون و عالی همتی
خانه ای از عود و صندل ساخت این، اودر روان
چون جدایی خواست بود، ای دوست، دامن بر مچین
قدر صحبتها بدان و قدر گیر از بخردان
گر چه جوزاییم یا چون فرقدان هم محرم است
زان که هم جوزا جدا خواهد شدن هم فرقدان
خسروا، چون هیچ عاقل را ندیدی خوش دلی
خوش دل دیوانگان و عاشقان هجر دان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی به توصیف فصل بهار و حس و حال مرتبط با آن میپردازد. شاعر از آمدن گلها و جاذبههای بهار صحبت میکند و خجالت گل نسرین را در برابر زیبایی گلها به تصویر میکشد. او از زندگی و لذتها در باغی پر از شکر و سبزی سخن میگوید و به مینوشی و خوشی در کنار عاشقان اشاره دارد. شاعر معتقد است که زندگی باید با شادی و شور همراه باشد و از خرافات و زهد خشک خود را رها کند. او تشویق میکند که از دوستیها و لذتهای زندگی بهرهبرداری کنیم، حتی اگر با جداییهایی مواجه شویم. در نهایت، او نسبت به احساسات عاشقانه و دیوانهوار ابراز نظر میکند و به عمق عشق و هجران اشاره میکند.
هوش مصنوعی: گلهایی که در فصل خوشبو و زیبا معروف هستند، اکنون بهشدت در خجالت به سر میبرند. این گلها در برابر گل نسرین و زردیهای فصل خزانی که در حال حاضر فراگیر شدهاند، خود را راز و نیاز میکنند و به نوعی در خود غرق شدهاند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که اینجا دنیایی از شیرینی و زیبایی ایجاد شده است، به طوری که باغ به خاطر لبهای شیرین و شکرین ساکنانش، به باغی شیرینی تبدیل شده است. همچنین، اینجا به گونهای است که اگر به شنیدن صدای نیشکر بیفتی، گویی در گلشن نشستهای. در کل، فضایی بسیار خوشایند و دلپذیر به تصویر کشیده شده است.
هوش مصنوعی: در این زمان بهار آغاز شده و ما به سمت لب جوی میرویم. جنت نیست، ولی گلشن ما را از مردان غیرتمند و شجاع پر کرده است.
هوش مصنوعی: ما پیرو راهی هستیم که مستی و آگاهی را با هم دارد؛ از این رو زندهایم. پس به ریشخند نگیریم و بگذاریم که در میان کسانی که به دینشان پشت کردهاند، لذت را تجربه کنیم.
هوش مصنوعی: ما از زاهدانی هستیم که به نیکیهای اهل فسق و گناه اهمیت میدهیم و در واقع به مانند مغان، به قدمهای موبدان احترام میگذاریم. ما خود را در کرانه این مسیر قرار دادهایم و نسبت به آنها تواضع داریم.
هوش مصنوعی: ما در بستر بیارزش و ناچیز خوابیدهایم و از خواب برخاستهایم. این حالت برای ما بهتر از آرامش در رختخوابهای زیبا و پر زرق و برق است.
هوش مصنوعی: ما برای گور از نوشیدن می صرفنظر نمیکنیم، زیرا وقتی که سنگی را به جای طلا دیدیم، نمیتوانیم از ساختن ویرانهها دست بکشیم.
هوش مصنوعی: بین افرادی که دارای روحیههای پایین و بلند هستند، تفاوت وجود دارد. کسی که همت والایی دارد، خانهای از عود و صندل بنا کرده است و او در حال زندگی و سوی روان است.
هوش مصنوعی: وقتی جدایی به سراغمان میآید، ای دوست، گفتگوها را فراموش نکن و قدر صحبتهای عاقلانه را بدان و از آنها بهرهبرداری کن.
هوش مصنوعی: اگرچه ما شبیه به هم هستیم یا مانند دو ستاره در کنار هم قرار داریم، اما در نهایت هم جوزا و هم فرقدان هر کدام به تنهایی از هم جدا خواهند شد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که هیچ آدم عاقلی را ندیدی که مثل دیوانگان و عاشقان از فراق و جدایی شاد باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خواسته تاراج گشته، سر نهاده بر زیان
لشکرت همواره یافه، چون رمهٔ رفته شبان
چیست آن آبی چو آتش و آهنی چون پرنیان
بیروان تن پیکری پاکیزه چون بیتنْ روان
گر بجنبانیش آب است، ار بلرزانی درخش
ور بیندازیش تیر است، ار بدو یازی کمان
از خرد آگاه نه در مغز باشد چون خرد
[...]
بس که جستم تا بیابم من از آن دلبر نشان
تا گمان اندر یقین گم شد یقین اندر گمان
تا که میجستم ندیدم تا بدیدم گم شدم
گم شده گم کرده را هرگز کجا یابد نشان
در خیال من نیامد در یقینم هم نبود
[...]
سرو دیدستم که باشد رسته اندر بوستان
بوستان هرگز ندیدیم رسته بر سرو روان
بوستانی ساختی تو برسر سرو سهی
پر گل و پر لاله و پر نرگس و پر ارغوان
ای بهار خوبرویان چند حیلت کرده ای
[...]
خسروا جائی بهمت ساختی، جائی بلند
پر ز خوان خواهی کنونش کرد و خواهی پر سخوان
تیر تو مفتاح شد در کار فتح قلعه ها
تیر تو مومول شد در دیده های دیده بان
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.