ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده
من در میانه پیری دین را به باد داده
مجلس میان بستان گل با صبا به بازی
نرگس به ناز خفته، سرو سهی ستاده
خوبان به باده خوردن، من جرعه نوش مجلس
هر جرعه ای که خورده سر بر زمین نهاده
من بی خبر ز ساقی وز چشم من به مجلس
چون جرعه های مستان خون خور بجای باده
ساقی، چو من ز باده مست و خراب میرم
بفرست خشت گورم، بستان سفال باده
سیراب خونست دایم زان می زند به سرخی
آن سبزه کت برآید گرد لبان ساده
مویت به زلف در هم نه خاسته نه خفته
چشمت به خواب مستی نی بسته نی گشاده
زان دم که دید خلقی مستانه خفت و خیزش
ما جاء کل شی رأسا علی بناده
چون راست است آخر با تو طریق خسرو
او نامراد مسکین تو شوخ خود مراده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف یک مجلس خوش و شادمانی میپردازد که در آن شخصیت شاعر به تماشا نشسته است. او به پیری و از دست دادن دینش اشاره میکند و از زیباییهای مجلس، گلی در باغ و نرگسی ناز را وصف میکند. دیگران در حال نوشیدن شراب هستند و شاعر به حالت مستی و حیرت خود اشاره میکند. او از بیخبری اش از ساقی و حالش در این مجلس میگوید و به غم و شادی زندگی اشارهای دارد. در کل، شعر جوی از شادی، مستی و دلنبستگی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: ما در جمع خوشمشربی هستیم و در میانه زندگی، دین را به سادگی و بیتوجهی رها کردهایم.
هوش مصنوعی: در فضایی که گلها و نسیم خنک بازی میکنند، نرگس به آرامی خوابیده و سرو بلند و زیبا در آنجا ایستاده است.
هوش مصنوعی: خوبان و زیبارویان در حال نوشیدن باده هستند، و من کسی هستم که از هر جرعه ای که مینوشم، سرم را به زمین میگذارم.
هوش مصنوعی: من از حال ساقی و حالت خودم بیخبرم و در مجلس غرق شدم، همانطور که مستها به جای شراب، خون مینوشند.
هوش مصنوعی: ای ساقی، زمانی که من به خاطر نوشیدن باده خمار و سرمست هستم، بیا و سنگ قبرم را بفرست تا من در باغ باده، بیخیال و راحت زندگی کنم.
هوش مصنوعی: همواره سرخی این می به خاطر خون است و به همین دلیل سبزهای که کنار لبهای بیخبر از دنیا قرار دارد، سر به بالا میآورد.
هوش مصنوعی: مویت نه در هم پیچیده و نه آشفته است. چشمانت نیز در حالتی بین خواب و بیداری قرار دارند؛ نه بستهاند و نه کاملاً باز هستند.
هوش مصنوعی: از زمانی که دیدم افرادی در حال خواب و بیداری هستند و حالت مستی دارند، فهمیدم که همه چیز به طور مستقیم به زیر و بم آنها مرتبط است.
هوش مصنوعی: زمانی که سرانجام حقیقت آشکار شود، تو باید راه خسرو را بپیمایی. او که به روزگار خود نامراد و بینصیب است، و تو نیز بهنوعی باید خود را سرزنده و شوخطبع نشان دهی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای آفتاب یغما ای خَلُّخی نژاده
هم ترک ماه رویی هم حور ماه زاده
هستی به مهر و خدمت استاده و نشسته
هم در دلم نشسته هم پیشم ایستاده
گه راز منگشایی زان زلفکان بسته
[...]
سر پا برهنگانیم اندر جهان فتاده
جان را طلاق گفته دل را به باد داده
مردان راهبین را در گبرکی کشیده
رندان رهنشین را میخانه در گشاده
با گوشهای نشسته دست از جهان بشسته
[...]
در خانه دل ای جان آن کیست ایستاده؟
بر تخت شه کی باشد جز شاه و شاهزاده؟
کرده به دست اشارت کز من بگو چه خواهی؟
مخمور می چه خواهد جز نقل و جام و باده؟
نقلی ز دل معلق جامی ز نور مطلق
[...]
عید آمد ای نگارین بردار جام باده
وز بند غم برون شو تا دل شود گشاده
عهد صبوح نو کن جام می کهن ده
کم کن به عیش شیرین، تلخی جام باده
گوئی شبی ببینم من شادمان نشسته
[...]
عارف چو بحر باید: لب خشک و رخ گشاده
بر جای خود چو بحری جوشان و ایستاده
از خاک در گذشته، افلاک در نوشته
یک باره روح گشته، تن را طلاق داده
چون عاشقان جانی،در حال زندگانی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.