مسلمانان برفت از دست من دل
چو دیدم آنچنان شکل و شمایل
جهانی را بدین شکل و شمایل
همی بینم چو خود امروز مایل
زهی صانع خدا کز لطف بنگاشت
از این سان صورتی از آب و از گل
نباشد چون جمالت مجلس افروز
اگر خورشید بنشیند به محفل
دلم منزل به زلفت کرد، گویی
نخواهد رفت ازین فرخنده منزل
تنم کز خاک گردد نقش مهرت
ز نعش جان نخواهد گشت زایل
ملامت می کنند اصحاب ما را
ز درد ما مگر هستند غافل
ندارم طاقت درد فراقت
فراق دوستان کاری ست مشکل
درین ره، خسروا، دیوانه می باش
نمی باید شنیدن پند عاقل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و شوقی عمیق به محبوب است. شاعر از زیبایی و جاذبهی محبوب سخن میگوید و بیان میکند که دلش از دست مسلمانان (دوستان یا جامعه) رفته و به زلف محبوبش دل بسته است. او زیبایی محبوب را که خداوند خلق کرده ستایش میکند و میگوید هیچ چیزی در جهان به زیبایی او نیست. شاعر از درد فراق و سختی جدایی صحبت میکند و میگوید که دوستانش او را سرزنش میکنند، اما آنها از درد عمیق او بیخبرند. در پایان، شاعر به دیوانگیاش در عشق اشاره میکند و به این نتیجه میرسد که در این مسیر، هیچ نصیحتی موثر نیست.
هوش مصنوعی: وقتی دیدم آن ویژگیها و ظاهر را، احساس کردم دل من از دست مسلمانان رفته است.
هوش مصنوعی: امروز جهانی را میبینم که به این شکل و ظاهر است و من نیز به آن تمایل دارم.
هوش مصنوعی: چه سازندهای است خدا که با لطف خود، علمی از آب و گل به تصویر کشیده است.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی تو در جمع نباشد، حتی اگر خورشید هم در آنجا باشد، باز هم آن مجلس روشن نخواهد شد.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر موهای تو در مکانی جا خوش کرده است، گویی نخواهد از این جای خوشبخت برود.
هوش مصنوعی: وقتی بدنم از خاک تشکیل شده و تصویر عشق تو بر آن نقش بسته است، حتی اگر جانم به حالت مرگ درآید، این محبت هرگز از بین نخواهد رفت.
هوش مصنوعی: دوستان ما به خاطر درد و رنج ما ما را سرزنش میکنند، اما آیا آنها از حال ما بیخبرند؟
هوش مصنوعی: من طاقت تحمل درد جدایی را ندارم و جدایی از دوستان کار آسانی نیست.
هوش مصنوعی: در این مسیر، ای پادشاه، تو باید دیوانه باشی و نباید نصیحت عاقل را گوش کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
الا یا خیمگی! خیمه فروهل
که پیشاهنگ بیرون شد ز منزل
تبیره زن بزد طبل نخستین
شتربانان همیبندند محمل
نماز شام نزدیکست و امشب
[...]
وگر نه کرده بودی چرخ مایل
بدین سان لختکی میل معدل
حرامم بیته بی آلاله و گل
حرامم بیته بی آواز بلبل
حرامم بی اگر بیته نشینم
کشم در پای گلبن ساغر مُل
به علم فلسفه چندین چه نازی
که باشد فلسفی دایم معطل
هزاران گونه مشکل بیش بینم
در آن زلفین مفتول مسلسل
ارکب حل شکل کل یوم
[...]
فلک در سایه پر حواصل
زمین را پر طوطی کرد حاصل
هوا بر سیرت ضحاک ظالم
گزید آئین نوشروان عادل
خزان را با بهار از لعب شطرنج
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.