گنجور

 
جهان ملک خاتون

چه باشد ار به من خسته دل کنی نظری

و یا بپرسی از حال زار من خبری

چو خاک بر سر راهت فتاده ام چه عجب

اگر تو بر سر خاک رهی کنی گذری

مرا تو مردمک دیده ای و در غم عشق

به روی آب فکندیم با تو ما سپری

شرار آه من از چرخ نیلگون بگذشت

نمی کند به دل همچو آهنت اثری

به تحفه خواستی از من روان فرستادم

به غیر جان نبود چون کنیم ما حضری

تو را چو ما و به از ما بسی نگارینست

به جان تو که نداریم غیر تو دگری

نظر به حال جهان کن دمی ز روی کرم

که مه دریغ نمی دارد از جهان نظری

چو حلقه می زنمت سر به در دری بگشای

که ره نمی برم ای دوست جز درت به دری

 
 
 
عنصری

ایا شکسته سر زلف ترک کاشغری

شکنج تو علم پرنیان شوشتری

بزیر دامنت اندر بنفشه بینم و تو

بنفشه را سپری یا بنفشه را سپری

چنان مسیر اگر پیش او سپر شده ای

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
ناصرخسرو

ایا همیشه به نوروز سوی هر شجری

تو ناپدید و پدید از تو بر شجر اثری

توی که جز تو نپنداشت با بصارت خویش

عفیفه مریم مر پور خویش را پدری

به تو نداد کسی مال و متهم تو بوی

[...]

ازرقی هروی

پریرخی که ز شرمش نهان شدست پری

پری مثال نهان گشت و شد ز مهر بری

عیان بدیده گر او را نبینی آن نه عجب

که گر پریست چنین آمدست رسم پری

گر آبگینه پری را ببیندی بدرست

[...]

قطران تبریزی

بخد و قد تو ای شهره ترک کاشغری

خجل شدند گل سرخ سرو غاتفری

ستاره بارم هر شب ز دیده تا بسحر

چو یادم آید از آن سی ستاره سحری

بدخل شوشتر ارزد سه بوسه از لب تو

[...]

امیر معزی

اگر به داد بود نام شاه دادگری

وگر به تاج بود فخر شاه تاجوری

چو روز بزم بود آفتابِ با قدحی

چو روز رزم شود آسمان با کمری

فلک نیی و به قدر بلند چون فلکی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه