گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و راست

به جست و جوی نگاری که نور دیده ماست

ترا که جز رخ تو، در نظر نمی آید

دو دیده در هوس روی تو بر آب چراست

ز روی روشنت هر ذره شد مرا روشن

که آفتاب رخت در همه جهان پیداست

نگاه در دل خود کردم و ترا دیدم

نظر چنین کند آن کس که او به خود بیناست

چو غرق آب حیاتم، چه آب می جویم

چو با من است نگارم، چه می روم چپ و راست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عنصری

ز راستی و بلندی که مر ترا بالاست

به وصفت اندر، معنی بلند گردد و راست

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
ناصرخسرو

اگر بزرگی و جاه و جلال در درم است

ز کردگار بر آن مرد کم درم ستم است

نداد داد مرا چون نداد گربه مرا

تو را از اسپ و خر و گاو و گوسفند رمه است

یکی به تیم سپنجی همی نیابد جای

[...]

ازرقی هروی

در قناعت و توفیق دین و مذهب راست

بروزگار تو ، ای فخر کاینات ، کراست؟

برون ز راه تو هر راه کاندر آفاقست

غریق بیم و امید و اسیر روی و ریاست

فزایش سخن و نکتۀ بدیع تو را

[...]

قطران تبریزی

سرشگ ابر بکردار لؤلؤ لالاست

نسیم باد بکردار عنبر ساراست

سپاه برف رمید و سپاه لاله رسید

خروش زاغ نشست و خروش فاخته خاست

بهر کجا نگری پیش چشم تو گهر است

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه