صبح دولت می دمد از روی آن خورشیدوش
در چنین فرخ صبوحی، ساقیا، یک جام کش
آتش ما کی فرو میرد بدین گونه که می
تا خط بغداد دارد ساقی و ما دجله کش
چون من از بازوی همت روز را بر شب زنم
در نیارم سر به تاج روم و اکلیل حبش
چون مه نخشب بتان خالی نباشند از دروغ
تا نداری استوار از خود درون آری مکش
می که بر ما زهر شد هم تو کنی آب حیات
تا نگیری عیب ما اول بگو یا خود بچش
بر لبت گازی زدم، بر دل و دین و خرد
مهره بر چین، چون که نقش کعبتین آمد دوشش
بهترین روز مرا روز بدی آمد، از آنک
هست خسرو شیشه و آن سنگدل دیوانه وش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تمجید از صبح و زیبایی آن اشاره دارد و از ساقی درخواست میکند که یک جام شراب بدهد. شاعر با استفاده از تصاویر شاعرانه، به آتش عشق و احساسات درونش اشاره میکند و به تضاد میان حقیقت و دروغ در زندگی میپردازد. او تأکید میکند که باید از خود درون شناخت پیدا کند و با انتقاد از خود، به اصلاح خویش بپردازد. در نهایت، اشاره به این دارد که برخی روزها به رغم زیبایی، میتوانند بدی را به همراه داشته باشند و فرد را به افکار پیچیده و دیوانهوار دچار کنند.
هوش مصنوعی: صبحی فرخنده و خوشحال آغاز میشود و از زیبایی و روشنی آن خورشید، حالا ای ساقی، یک جام برای ما پر کن و به ما بنوشان.
هوش مصنوعی: سوز و آتش احساسات ما به این زودی خاموش نمیشود؛ حالا که ساقی در کنار دجله مشغول ریختن شراب است و ما هم در بغداد از این حال و هوا بهرهمند میشویم.
هوش مصنوعی: وقتی که من با تلاش و ارادهام روز را بر شب غلبه میکنم، دیگر احتیاجی به تکیهگاه و زینتهای ظاهری ندارم.
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت مانند ماه است و دروغ در چهرههای زیبا وجود ندارد. برای اینکه بتوانی از درون خود استواری و حقیقت را بیابی، نباید به اشتباهات و فریبهای دیگران توجه کنی.
هوش مصنوعی: بخشی از تجربههای تلخ ما را تو به شیرینی تبدیل کن، اما پیش از اینکه به ما ایرادی بگیری، ابتدا خودت بگذار مزهاش را بچشی یا با ما در این حس شریک شو.
هوش مصنوعی: بر لب تو بوسهای زدم و بر دل و ایمان و فهمم نقش و نگاری گذاشتم، چون که دو کعبه بر دوش تو نمایان شد.
هوش مصنوعی: بهترین روز من به خاطر آمدن یک روز بد خراب شد؛ چرا که کسی که مورد علاقهام بود، مثل یک شیشه شکننده است و آن شخص سنگدل و دیوانه، باعث آزار و رنجش من شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای جهان افروز دلبر ای بت خورشید فش
فتنهٔ عشاق شهری شمسهٔ خوبان کش
گاه آن آمد از وصل تو بستانیم داد
زین جهان حیلهساز و روزگار کینه کش
بادهای خواهیم تلخ و مجلسی سازیم نغز
[...]
ای ز رایت ملک و دین در نازش و در پرورش
ای شهنشاه فریدون فرّ اسکندرمنش
تیغ حکمت آفتاب گرم رو راپی کند
تاب عزمت آورد خاک زمین را در روش
مقتبس از شعلۀ رایت شعاع آفتاب
[...]
گر بعیب انقلاب روزگار بی ثبات
میکشد ابن یمین از آشنائی سرزنش
مشفقی فرزانه ئی باید زهر تهمت بری
تا بگوش جان فرو خواند به پیغام از منش
کز صروف روزگار ایمن بود هر سفله طبع
[...]
چون صبا آورد از زلفش نسیمی روح بخش
ای دل بیچاره جان را بر نسیم او ببخش
قسمتی کردند روز وصل جانان را ولی
محنت هجران او گفتا تو را اینست بخش
از کجا آورده ای این بوی روح افزا بگو
[...]
شد چنان همراز با مقصود خود کاندر میان
نی حدیث نفس می گنجد نه الهام سروش
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.