جهان به خواب و شبی چشم من نیاساید
چو دل به جای نباشد، چگونه خواب آید؟
غلام نرگس نامهربان یار خودم
که کشته بیند و بخشایشی نفرماید
چو مایه هست زکاتی بده گدایان را
که مال و حسن و جوانی به کس نمیآید
کسی که در دل شب خواب بی غمی کرده ست
بر آب دیده بیچارگان نبخشاید
هلاک من اگر از دست اوست، ای زاهد
تو جمع باش که عمر از دعا نیفزاید
چه کم شود زتو، ای بی وفای سنگین دل
به یک نظاره که درمانده ای بیاساید
دلم مشاهد ساقی و روی در محراب
بیار می که ز تزویر هیچ نگشاید
ز من مپرس، دلا، گر تو توبه می شکنی
که مست و عاشق و دیوانه را همین شاید
به زندگی نرسد چون به ساعدت خسرو
بکش، مگر که به خون دست تو بیالاید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساس عمیق تنهایی و غم خود اشاره میکند. او از خواب و آرامش دور است و این بیخوابی را ناشی از دلشکستگی و دوری از محبوبش میداند. شاعر به نرگس نامهربان خود اشاره میکند که بر دلش آسیب زده و او را رنج میدهد. او به اهمیت بخشش و مهربانی اشاره میکند و میگوید که خوشی و زیباییها همیشگی نیستند. همچنین، او به زاهدانی که تنها به دعا فکر میکنند، انتقاد میکند و میگوید که این دعاها عمر انسان را زیاد نمیکند. شاعر در نهایت، به عشق و مستی خود اشاره میکند و بیان میکند که توبه و دوری از عشق برای او کار آسانی نیست. این شعر بیانگر جنگ درونی شاعر بین عشق و درد است.
هوش مصنوعی: دنیا در خواب است و من نمیتوانم چشمانم را ببندم، زیرا وقتی دل در غم و اندوه باشد، چگونه میتوانم خواب راحتی داشته باشم؟
هوش مصنوعی: من خدمتگزار نرگس نامهربان محبوبم هستم که او به راحتی میتواند کسی را از پای درآورد، اما هیچگاه عذرخواهی نمیکند.
هوش مصنوعی: وقتی که چیز با ارزشی داری، بهتر است آن را به نیازمندان بدهی، زیرا هیچکس نمیتواند مال، زیبایی یا جوانی را برای همیشه نگه دارد.
هوش مصنوعی: کسی که در دل شب به خواب راحتی رفته، دلش به حال بیچارهها نمیسوزد و برای آنها احساس همدردی نمیکند.
هوش مصنوعی: اگر سرنوشت من به دست او رقم خورده باشد، ای زاهد، تو در تلاش جمعآوری خوبیها و ریاکاریهای خود باش، چرا که عمر کسی با دعا زیاد نمیشود.
هوش مصنوعی: ای دل سنگین و بیوفا، تنها با یک نگاه به من میتوانی کمبود خود را احساس کنی و به آرامش برسی، حتی اگر در سختی و درماندگی به سر ببری.
هوش مصنوعی: دل من در جستجوی دیدار با ساقی و زیباییاش است. بیا و شرابی بیاور که در این حالتی که هستم، هیچ چیز نمیتواند مرا از حقیقت دور کند.
هوش مصنوعی: از من نپرس، ای دل، اگر قصد توبه داری، چون شاید همین حال مستی و عشق و دیوانگی برای تو کافی باشد.
هوش مصنوعی: اگر به زندگی نرسی، چون خسرو را با دست خودت بکش، مگر اینکه خون تو به دستانت بیفتد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوش آید او را چون من به ناخوشی باشم
مرا که خوشی او بود ناخوشی، شاید
مرا چو گریان بیند بخندد از شادی
مرا چو کاسته بیند کرشمه بفزاید
دلم ز اندوه بی حد همی نیاساید
تنم ز رنج فراوان همی بفرساید
بخار حسرت چون بر شود ز دل به سرم
ز دیدگانم باران غم فرود آید
ز بس غمان که بدیدم چنان شدم که مرا
[...]
زهی سزای محامد محمد بن خطیب
که خطبهها همی از نام تو بیاراید
چنان ثنای تو در طبعها سرشت که مرغ
ز شاخسار همی بیثبات نسراید
ز دور نه فلک و چار طبع و هفت اختر
[...]
بهار باز جهان را همی بیاراید
جمال چهرهٔ بستان همی بیفزاید
بسان جلوه گران گوش و گردن گیتی
بگونه گونه جواهر همی بیاراید
سحاب روی شکوفه همی بیفروزد
[...]
خدای کار چو بر بندهای فرو بندد
به هرچه دست زند رنج دل بیفزاید
وگر به طبع شود زود نزد همچو خودی
ز بهر چیزی خوار و نژند باز آید
چو اعتقاد کند کز کسش نباید چیز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.