تا چند کشم درد سر از رهگذر دل
کو عشق که فارغ شوم از دردسر دل
بیم است که چون شهپر پروانه بسوزد
نه پرده نیلی ز فروغ گهر دل
آشفتهدماغان خبر از خویش ندارند
از زلف همان به که نپرسم خبر دل
تا در نظرت سبحه و زنار یکی نیست
دریاب که دارد رگ خامی ثمر دل
گنج گهرست آن که توان پی به سرش برد
هر بیهدهگردی نبرد پی به سر دل
شد سرمه درین وادی سوزان نفس برق
ای راهرو خام مرو بر اثر دل
صد مرحله از کعبه مقصود فتد دور
هرکس که کند رو به قفا در سفر دل
بیرخنه دل راه به جنت نتوان برد
دست من و دامان تو ای رخنهگر دل
چندان که نظر کار کند بیخبرانند
ای دلشدگان از که بپرسم خبر دل
گورست سرایی که در او نیست چراغی
هرشب ببر از آه چراغی به سر دل
خورشید که روشنگر ذرات وجودست
دریوزه اکسیر کند از نظر دل
صائب گهر دل اگر از پرده برآید
درنه صدف چرخ نگنجد گهر دل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در زلف تو دادند نگارا خبر دل
معذورم اگر آمدهام بر اثر دل
یا دل بر من باز فرست ای بت مه رو
یا راه مرا باز نما تو به بر دل
نی نی که اگر نیست ترا هیچ سر ما
[...]
صد گونه بلا راضیم آید به سر دل
یک مرتبه دلدار درآید ز در دل
کوثر به بصیرت بنگر نور خدا را
دانی چه بود چشم بصیرت بصر دل
هر روز بدیدار تو آیم ز در دل
بینم برخ خوب تو نیک از نظر دل
تو در دل و دل در خم زلف تو نهان است
من گام زنان روز و شبان بر اثر دل
گاه از دل شوریده بپرسم خبر تو
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.