خال محتاج کمند زلف عنبرفام نیست
دانه چون افتاد گیرا، احتیاج دام نیست
از نسیمی می توان برداشتن ما را ز خاک
چشم ما چون دیگران بر بوسه و پیغام نیست
شبنمی را کز محیط بیکران افتاد دور
در کنار لاله و آغوش گل آرام نیست
خاک ره شو گر طلبکار دلی، کاین کعبه را
جز غبار خاکساری جامه احرام نیست
باغ عقل است آن که در عمری رساند میوه ای
آفتاب عشق بر هر کس که تابد خام نیست
ترک خودکامی، جهان در شکرستان کردن است
تلخکامی جز نصیب مردم خودکام نیست
کیسه پردازان دنیا غافلند از نقد وقت
ورنه نقدی این چنین در کیسه ایام نیست
در مصیبت خانه دنیا که آزادی است مرگ
خون خود را می خورد مرغی که بی هنگام نیست
می پرد دل بی خرد را بهر اوج اعتبار
طفل ناافتاده را اندیشه ای از بام نیست
شام ماه روزه دارد داغ، صبح عید را
بی تکلف هیچ شهری این قدر خوش شام نیست
جوهر مجنون نداری گرد این وادی مگرد
نیست آهویی درین صحرا که شیراندام نیست
از زبان شکوه ما حسن صائب فارغ است
شکرستان را خبر از تلخی بادام نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان مفاهیمی عمیق و فلسفی درباره زندگی، عشق، و دنیا میپردازد. شاعر معتقد است که خال (وجود) نیازی به زنجیر (محدودیت) ندارد و انسانها باید از دنیا و چیزهای فانی دل بکنند. به جای وابستگی به دیگران و ظواهر، باید به دنبال حقیقت و درک عمیقتری از زندگی بود.
شاعر به تمایز بین باغ عقل و بیخودکاری اشاره میکند و بیان میکند که آموزش و عشق هستند که میتوانند میوهدار شوند. او همچنین از بیتوجهی به زمان و ارزش آن سخن میگوید و میگوید که زندگی در دنیا به نوعی زندان است و آزادی در مرگ است.
در نهایت، او تأکید میکند که در زندگی ناپایدار و پر از مشکلات، عشق و درک عمیق از وجود انسان را فراموش نکنیم و به دنبال تلخیها و ناملایمات زندگی نباشیم. شعر به بیان عواطف و اندیشههای عمیق انسانی دعوت میکند و خواننده را به تأمل درباره زندگی و معنای آن ترغیب میکند.
هوش مصنوعی: خال نیازی به دام زلف معشوق ندارد؛ زمانی که دانه بر زمین بیفتد، نیازی به دام نیست.
هوش مصنوعی: میتوان با نسیمی، ما را از زمین برداشت، ولی در چشمان ما چیزی نیست که مانند دیگران بر بوسه و پیام دلالت کند.
هوش مصنوعی: قطرهی شبنم که از دنیای وسیع به زمین افتاده، در کنار گل لاله و در آغوش گل آرامش ندارد.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال دل پاک و سادهای هستی، خود را مانند خاک در مسیر قرار بده، زیرا در این کعبه (مکان مقدس) تنها پوشش مناسب برای پرستش، ذلت و تواضع است.
هوش مصنوعی: در زندگی هر فرد، اگر عقل و اندیشهاش صحیح و کارآمد باشد، میتواند به دستاوردهای ارزشمندی دست یابد. عشق و محبت برای هر کسی که در زندگیاش تابش کند، باعث رشد و پختگی او خواهد شد. درنتیجه، انسانهای نارس و نابالغ نمیتوانند از این نور و روشنایی بهرهمند شوند.
هوش مصنوعی: اگر از خودخواهی و خودکامگی دست برداریم، دنیا به مکانی شیرین و خوشایند تبدیل میشود. تنها کسانی که خودخواههستند، به تلخی و ناکامی دچار میشوند.
هوش مصنوعی: دنیای مادیگرایان از ارزش و اهمیت زمان غافلند. اگر میدانستند که زمان چقدر باارزش است، هرگز نمیتوانستند مانند نقدی که در دست دارند، به راحتی زمان را نادیده بگیرند.
هوش مصنوعی: در دنیای پر از رنج و سختی، که به نوعی زندان است، مرگ به شکل یک واقعیت دردناک به سراغ انسان میآید، مثل پرندهای که باید در زمان نامناسبی پرواز کند. این بیان نشاندهنده تلخی زندگی و ناامیدی در مواجهه با مشکلات است.
هوش مصنوعی: دل بیخود و بیفکر، به خاطر جستجوی اعتبار و عظمت، مانند کودکی که هنوز به راه نیافتاده است، به جایی نمیرسد و از بالای دیوار به جایی فکر نمیکند.
هوش مصنوعی: شام ماه، حال و هوای خاصی دارد که در آن چیزی شبیه به داغ و غم حاکم است، اما صبح عید، با سادگی و بیخیالی، به هیچ شهری به اندازهی این شام زیبا نیست.
هوش مصنوعی: اگر به این سرزمین وارد شوی، در حالی که جوهر و روح عاشقانهای مانند مجنون نداری، بهتر است اینجا را ترک کنی. چرا که در این دشت، آهوهایی که زیبا و قوی باشند وجود ندارند.
هوش مصنوعی: در اینجا به وضوح بیان میشود که گله و شکایتهای ما به زیبایی و خوبی اهمیت داده نمیشود. در واقع، در دنیای شکر و شیرینی، کسی از تلخیها و مشکلات خبری ندارد و به آن اهمیت نمیدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جام می پر کن که بی جام میم انجام نیست
تا به کام او شوم این کار جز ناکام نیست
ساقیا ساغر دمادم کن مگر مستی کنم
زان که در هجر دلارامم مرا آرام نیست
ای پسر دی رفت و فردا خود ندانم چون بود
[...]
جام می پر کن که جز جام می ام انجام نیست
تا به کام او شوم کاین کار جز با گام نیست
ساقیا ساغر دمادم کن مگر مستم کنی
زان که در هجر دل آرامم مرا آرام نیست
دی به سردی رفت و فردا خود ندانم چون کنم
[...]
عاشق سرگشته را پروای ننگ و نام نیست
دستگیر عاشقان خستهدل جز جام نیست
نیست ره در بزم رندان زاهدان خشک را
مجلسی کان جای خاصان است بار عام نیست
مست درد عشق را با دنیای و عُقبی چه کار
[...]
پیر ما جامیست، اما در خور این جام نیست
باده صافی نوشد، اما رند درد آشام نیست
از شرابات خدا مستند ذرات دو کون
لیک هر جان در جهان در خورد این انعام نیست
پیش مستان طریقت این حکایت روشنست :
[...]
(آتشین جانی چو من بر صفحه ایام نیست
بخیه را بر خرقه من چون سپند آرام نیست)
(دل چه گستاخانه با آن زلف بازی می کند
مرغ نوپرواز را اندیشه ای از دام نیست)
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.