گنجور

 
صائب تبریزی

ناتوانی از اجابت نیست مانع آه را

می رساند پیچ و خم آخر به منزل راه را

می شوند از خاکساری زیردستان سربلند

جامه کوتاه، رعنا می کند کوتاه را

ترک غفلت کن که بیداری درین ظلمت سرا

مد عمر جاودان سازد شب کوتاه را

از کدو بوی شراب آید به دشواری برون

از سر بی مغز نتوان برد حب جاه را

هر قدر ابر بهاری در کرم طوفان کند

نیست ممکن از تهی چشمی برآرد چاه را

با تن خاکی امید جذبه سودایی است خام

کهربا با دانه نتواند ربودن کاه را

طایر یک بال نتواند فلک پرواز شد

بی حضور دل مبر زنهار نام الله را

پای سرعت در ره هموار می آید به سنگ

نرم رویی آورد بیرون ز سختی راه را

حسن را از خط مشکین نیست بر خاطر غبار

توتیای چشم باشد گرد لشکر شاه را

برندارد وقت خط چشم از عذار گلرخان

هر که در ابر تنک دیده است سیر ماه را

شرم نتواند حصاری کرد حسن شوخ را

هاله از پرتوفشانی نیست مانع ماه را

مرغ زیرک در قفس صائب دل خود می خورد

بیش باشد وحشت از دنیا دل آگاه را

 
 
 
غزل شمارهٔ ۱۹۲ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
امیر معزی

سال چون نو گشت فرزند نو آمد شاه را

شاه نیکو روی نیکوعهد نیکوخواه را

خواست یزدان تا ز نسل شاه بنماید به ‌خلق

چون ملکشاه و چو طغرلشاه و سلطانشاه ‌را

خواست دولت تا بود چون آفتاب و مشتری

[...]

سنایی

شاه را خواهی که بینی، خاک شو درگاه را

ز آبرو آبی بزن درگاه شاهنشاه را

نعل کن چون چتر او دیدی کلاه چرخ را

چاک زن چون روی او دیدی قبای ماه را

چون کله بر سر نشین دزدان افسر جوی را

[...]

محمد بن منور

در شب تاریک برداری نقاب از روی خویش

مرد نابینا ببیند باز یابد راه را

طاقت پنجاه روزم نیست تا بینم ترا

دلبرا شاها ازین پنجاه بفکن آه را

پنج و پنجاهم نباید هم کنون خواهم ترا

[...]

نجم‌الدین رازی

عقل را با عشق کاری نیست زودش پنبه کن

تاچه خواهی کرد آن اشتردل جولاه را

عقل نزد عشق خود راهی تواند برد نه

نزد شاهنشه چه کار اوباش لشگر گاه را

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از نجم‌الدین رازی
مولانا

حد و اندازه ندارد ناله‌ها و آه را

چون نماید یوسف من از زنخ آن چاه را

راه هستی کس نبردی گرنه نور روی او

روشن و پیدا نکردی همچو روز آن راه را

چون مه ما را نباشد در دو عالم شبه و مثل

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه