باش تا حسن نگارم خیمه بر صحرا زند
شورها بینی که اندر حبة الماوا زند
از علای خلق او عالم چو علیین شود
پس خطابش قرب «سبحان الذی اسری» زند
کیست کو پهلو زند با آنکه دولتخانه را
از بزرگی سر به «اوادنی» و «ما اوحی» زند
در حجاب کبر یا چون باریا جولان کند
تکیه کی بر مسند «لا خوف» و «لا بشری» زند
در مصاف عاشقان در سینههای بیدلان
ضربت قرب وصال از درد ناپیدا زند
آنچه نتوانند زد آن دیگران بر هفت رود
آن نوا از دست چپ آن ماه بر یکتا زند
ای گلی کز گلبنت عالم همه گلزار شد
وز گلت بوی «تبارک ربنا الاعلا» زند
برگ دار گلبنت «طاها» و بیخش «والضحا»
بار او «یاسین» و شاخش سر به «اوادنی» زند
جوشها در سینهٔ عشاق نیز از مهر تو
هر زمانی تف ورای گنبد خضرا زند
شکر احسان تو مدح تست ای صاحب جمال
نقش مدح تو رقم بر دیدهٔ بینا زند
این جواب شعر استادم که گفت اندر سرخس
«چون همی از باغ بوی زلف یار ما زند»
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون همی از باغ بوی زلف یار ما زند
هر که متواریست اکنون خیمه بر صحرا زند
دلبر اکنون هر کجا رنگیست رخت آنجا برد
عاشق اکنون هر کجا بوییست آه آنجا زند
بینوایان را کنون دست صبا بر شاخ گل
[...]
هر که بر دار فنا مردانه پشت پا زند
چون سر منصور مهر خویش بر بالا زند
پشت پا بر جسم زد جان تا هوای عشق کرد
جامه را بخشد به ساحل هر که بر دریا زند
از که دیگر می توان چشم نوازش داشتن؟
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.