شب که آن آیینه رو را در برابر داشتم
طالع فغفور و اقبال سکندر داشتم
شرح می دادم به آن لب تلخکامیهای خویش
راه حرفی همچو طوطی پیش شکر داشتم
بر لب سر چشمه کوثر ز روی شرمگین
سینه ای سوزانتر از صحرای محشرداشتم
آن که در گردنکشی مینای می را داغ داشت
تا سحر لب بر لب او همچو ساغر داشتم
نعل وارون دوربینان را حصار آهن است
دل به جایی و نظر بر جای دیگر داشتم
سادگی آیینه ام را شد حصار عافیت
روزیم خون بود تا چون تیغ جوهر داشتم
زنده ام فکر عمارت کرد چون قارون به خاک
یاد ایامی که خشتی در ته سر داشتم
در گرفتاری همان بودم گرفتاری طلب
در قفس بودم نظر بردام دیگر داشتم
تا سر شوریده ام از داغ سودا گرم بود
چون مسیحا چتر از خورشید بر سر داشتم
تشنه چشمی چون صدف مهر ازدهانم بر گرفت
ورنه من در پرده تبخاله کوثر داشتم
در محیط آفرینش از سخنهای گزاف
لال بودم چون صدف با آن که گوهر داشتم
نیست صائب آتشین گفتاری من این زمان
آتشی در سینه دایم همچو مجمر داشتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف حال و روز خود میپردازد و از احساسات عمیق و درونی خویش سخن میگوید. او به تضادهای زندگی اشاره میکند، از آمال و آرزوها تا ناکامیها و رنجها. تصویر آیینه نشاندهنده تماشای خود و انعکاس درونیاتش است. شاعر از درد و سوز دل، عشق و پرشوری حرف میزند که در وجودش احساس میکند، اما در عین حال، به محدودیتها و مشکلاتی که با آنها روبروست نیز اشاره میکند. او از شوق و آرزوهایی صحبت میکند که در دل دارد، اما در عمل با موانع و گرفتاریهایی دست و پنجه نرم میکند. با تصویری شعری و استعاری، احساس تنهایی و longing در زندگی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: شب وقتی آن معشوقه زیبا را در برابر خود دیدم، احساس میکردم که مثل داوری بزرگ و موفق، سرنوشت خوبی برای من رقم خورده است.
هوش مصنوعی: من در تلاش بودم تا آنچه را که بر من گذشته، با شیرینی و لطافتی همچون سخنان طوطی بیان کنم، اما تلخی و ناگواری های خود را به خوبی احساس می کردم.
هوش مصنوعی: در کنار چشمه کوثر، به خاطر احساس شرم و خجالت، دلم به شدت میسوخت و آتشینتر از گرمای روز قیامت بود.
هوش مصنوعی: کسی که در سرکشی و لذت نوشیدن شراب، شوق و حرارتی داشت، تا صبح بر لب او، مثل جامی، دلبستگی و عشق ورزیدم.
هوش مصنوعی: دوربینان به شکلی که در نظر میگیرند، نعل وارونه را مثل دیواری آهنین میدانند. من هم دل به جایی داده بودم و در عین حال نگاهام به جای دیگری بود.
هوش مصنوعی: آیینهای که نمادی از سادگی من بود، تبدیل به مرزی برای راحتی و آرامشم شد. روزهایی که تنها خون من بود، به من همانند تیغی عقیق با ارزش ایمانی داد.
هوش مصنوعی: من زندهام و در فکر ساختن و آباد کردن زندگیام هستم، مانند قارون که ثروت زیادی داشت. به یاد میآورم روزهایی را که فقط یک سنگ کوچک در سر داشتم، و در آن زمان به دنبال نوآوری و پیشرفت نبودم.
هوش مصنوعی: در هنگام سختی و مشکل، حالت من همچون کسی بود که در قفسی گرفتار شده و در جستجوی آزادی است، اما در عین حال نگاه و توجه دیگری داشتم که ممکن بود مرا از این قفس نجات دهد.
هوش مصنوعی: در زمانی که دل broken و پر از درد عشق بودم، احساس گرما و روشنی میکردم، مانند اینکه مسیحا چتری از نور خورشید بر سرم داشت.
هوش مصنوعی: من چشمی تشنه و پر از عشق دارم، ولی مانند صدفی که مرواریدش را در دهان گرفته، نمیتوانم آن را نشان دهم. اگر نه، در اعماق وجودم به دریاچۀ کوثر دسترسی داشتم.
هوش مصنوعی: در دورانی که به خلق و خوی جهان و وجود فکر میکردم، مانند یک صدف بیصدا بودم، حتی با این که درونم گنجینه گرانبهایی داشت.
هوش مصنوعی: صائب، این روزها سخن من به اندازه آتشین نیست، اما در دل من همیشه آتشی برپا است، مانند توری که دائم در حال سوختن است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوش با سیمین صنوبر در نهان سر داشتم
ای خوش آن عیشی که با سیمین صنوبر داشتم
در برمن بود تا روز آن نگار نوش لب
داد خود تا روز از آن نوشین لبان برداشتم
زیبد ار با ماه تابان برزنم زیرا که دوش
[...]
من نصیب خویش دوش از عمر خود برداشتم
کز سمن بالین و از شمشاد بستر داشتم
داشتم در بر نگاری را که از دیدار او
پایهٔ تخت خود از خورشید برتر داشتم
نرگس و شمشاد و سوسن مشک و سیم و ماه و گل
[...]
دوش بی روی تو روی از خون دل برداشتم
بار بر دل پای در گل دست بر سر داشتم
داده جان بر باد و برخاک درت بنهاده روی
دیده غرق آب و دل در عین آذر داشتم
بی فروغ شمع روی مجلس آرایت چو شمع
[...]
تا ز خواب مستی غفلت سری برداشتم
چون حباب از سر نهادم هرچه در سر داشتم
کس چو من از مزرع امید حاصل برنداشت
کاشتم تخم هوسها را و دل برداشتم
در بیابان طلب از ننگ واپسماندگی
[...]
چون صدف دستی که از بهر گهر برداشتم
گر به دندان می گرفتم عقد گوهر داشتم
بستر وبالین من بود از پروبال هما
تا درین بستانسرا سر در ته پرداشتم
دامن پاک قیامت را چرا در خون کشم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.