روح قدسی، بیش ازین درتنگنای تن مباش
عیسی وقتی، گره در چشمه سوزن مباش
از لباس تن مجرد کن روان پاک را
یوسف سیمین تنی، درقید پیراهن مباش
سرمه کن از برق بینش پرده های خواب را
بیش ازین در زیر ابر ای دیده روشن مباش
ازسنان آه، بام چرخ راسوراخ کن
بیگنه چندین درین زندان بی روزن مباش
می توان دل را به همت بر فراز عرش برد
رستمی داری، اسیر چاه چون بیژن مباش
شد سفید از انتظارت چشم خلد از جوی شیر
همچو بلبل محو آب ورنگ این گلشن مباش
چون سلیمان خاتم فرمان برآر ازدست دیو
قهرمان عالمی، فرمان پذیر تن مباش
درزمین چهره خود دانه اشکی بکار
در غم آب و زمین و دانه و خرمن مباش
چون ز زنگار خودی آیینه راپرداختی
همچو خاکستر مقیم گوشه گلخن مباش
بادرشت و نرم یکسان چون ترازو کن سلوک
درمقام عیبجویی چشم پرویزن مباش
می توان دیدن به چشم عیبجویان عیب خویش
تا میسر می شود زنهار بی دشمن مباش
این جواب آن که می گوید حکیم غزنوی
ای سنایی خواجه جانی غلام تن مباش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به ما میگوید که نباید خود را در قید و بندهای جسمانی و مادی محدود کنیم. او توصیه میکند که روح را از محدودیتهای بدن آزاد کنیم و به دنبال بینش و آگاهی بالاتر برویم. به جای وابستگی به ظاهر و جاذبههای دنیوی، باید به سمت حقیقت و نور بر ریزیم. شاعر به صورت ضمنی اشاره میکند که ترک لذتهای زودگذر و مادی میتواند ما را به مقامهای بالایی برساند و به روح ما جلا ببخشد. در نهایت، او میخواهد که از عیبجویی دیگران پرهیز کنیم و به معنویت و مقام انسانی خود بپردازیم.
هوش مصنوعی: روح پاک خداوند، بیشتر از این در قید و بند بدن مباش، ای عیسی! زمانی که در چشمهای کوچک گره میخوری، نباید در تنگنا و محدودیت باقی بمانی.
هوش مصنوعی: از لباس جدا کن، روح پاک را؛ یوسف با بدن زیبا از قید پیراهن آزاد است.
هوش مصنوعی: چشمهای روشن، از خواب و خیال بیدار شو و بیش از این خود را در زیر پردههای ابهام و خواب غرق نکن. به روشنی درک کن و به مشاهده حقیقت بپرداز.
هوش مصنوعی: از سر درد و اندوه، با چرخ زندگی درگیر شدهام. چرا که در این بند و بزهکاری بیدلیل، باید زندگی کرد و از روزنهای تاریک و بسته به دور ماندهام.
هوش مصنوعی: میتوان با اراده و تلاش، به اوج و کمال رسید، مانند رستم بزرگ. اما نباید مانند بیژن در چاه گرفتار شد.
هوش مصنوعی: چشمهایت از شدت انتظار، همچون گلهای سفید در آمدهاند و گویی از جوی شیر نوشیدهاند. همچون بلبل در پی آب و رنگ این گلستان نباش.
هوش مصنوعی: مانند سلیمان که با انگشتری که داشت، فرمانی از جانب خود صادر میکرد و بر دیوهای قوی تسلط داشت، تو نیز نباید تسلیم جسم خود باشی و به راحتی از دیگران فرمان بپذیری.
هوش مصنوعی: در زمین چهرهات، قطرهای از اشک بکار؛ اما در غم آب و زمین و دانه و محصول، غمگین نباش.
هوش مصنوعی: وقتی که خود را از زنگارها و آلودگیها پاک کردی، مانند خاکستر که در گوشهای بیفایده است، باقی نمان.
هوش مصنوعی: در برخورد با دیگران باید تعادل را حفظ کنی و در عیبجویی از آنها دقت داشته باشی. همچنین نباید نگاه بدبینانه و بیرحمانهای نسبت به دیگران داشته باشی.
هوش مصنوعی: میتوان عیبهای خود را تنها از نگاه عیبجویان دید، اما در این راه مراقب باش که دشمن نباشی.
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی به سنایی، شاعر برجسته فارسی، اشاره دارد و به او یادآوری میکند که نباید خود را به عنوان خدمتگزار حکیم غزنوی قرار دهد. در واقع، به او گفته میشود که مقام و شخصیتش فراتر از فقط یک خدمتکار است و باید به ارزش و شأن خود توجه کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای سنایی خواجهٔ جانی غلام تن مباش
خاک را گر دوست بودی پاک را دشمن مباش
همین شعر » بیت ۱۲
این جواب آن که می گوید حکیم غزنوی
ای سنایی خواجه جانی غلام تن مباش
ای سنایی خواجهٔ جانی غلام تن مباش
خاک را گر دوست بودی پاک را دشمن مباش
گرد پاکی گر نکردی گرد خاکی هم مگرد
مرد یزدان گر نباشی جفت اهریمن مباش
خاص را گر اهل نبوی عام را منکر مشو
[...]
از دو گیتی یاد کردن بیگمان آبستنیست
گر همی دعوی کنی در مردی، آبستن مباش
نیک بودی، از برای گفت و گویی بد مشو
مرد بودی، از برای رنگ و بویی زن مباش
عاشقی، دیگر به فکر منزل و مسکن مباش
آشیان خود بسوزان، یا درین گلشن مباش
تا توانی مشق فریادی بکن ای عندلیب
من ز کار افتاده ام، باری تو همچون من مباش
آن قدر کز دستت آید، پیرهن را چاک کن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.