کرد رفت از مردمان اندر جهان اقوال ماند
همعنان شوخ چشمی در جهان آمال ماند
از فصیحان و ظریفان پاک شد روی زمین
در جهان مشتی بخیل کور و کر و لال ماند
در معنی در بن دریای عزلت جای ساخت
وز پی دعوی به روی آبها آخال ماند
صدرها از عالمان و منصفان یکسر تهیست
صدر در دست بخیل و ظالم و بطال ماند
عدل گم گشت و نمییابد کسی از وی نشان
ظلم جای وی گرفت و چند ماه و سال ماند
عدل نوشروان و جور معتصم افسانه شد
وز بزرگیشان به چشم مردمان تمثال ماند
رفت سید از جهان و چند مشکل کرد حل
بوحنیفه رفت و زو در گرد عالم قال ماند
نیست گویی در جهان جز فیلی از اصحاب فیل
شد نجاشی وز فسونش چند گون اشکال ماند
شد ملک محمود و ماند اندر زبانها مدح اوی
عنصری رفت و ازو گرد جهان امثال ماند
خاک شد کسری و از هر دل برون شد مهر او
در مداین از بنای قصر او اطلال ماند
هر گهی بانگی برآید گرد شهر از مردمان
آه و دردا و دریغا خواجه رفت و مال ماند
رفت کدبانو کلید اندر کف نوروز داد
رفت خواجه ده به دست زیرک جیپال ماند
یک گره را خانهها در غیبت و وزر و بزه
یک گره را گنجها بر طاعت و اهمال ماند
زین سپس شاید سنایی گر نگویی هیچ مدح
زان کجا ممدوح تو خوالی پز و بقال ماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این قطعه به بررسی وضعیت اجتماعی و اخلاقی جامعه میپردازد و از فقدان شخصیتهای بزرگ و عادل، مثل عالمان و ادبای گذشته میگوید. او lament میکند که بر اثر ظلم و بخل، ارزشها از میان رفتهاند و تنها نشانههای آنها باقی مانده است. در عوض، ظالمها و بخیلها جامعه را پر کردهاند و عدالت و صداقت ناپدید شدهاند. شخصیتهایی همچون سید، بوحنینه و ملک محمود نیز با رفتنشان یاد و خاطرهشان در دل مردم باقی مانده، در حالی که صحنههای ظلم و فساد ادامه دارد. شاعر احساس ناامیدی از وضعیت کنونی میکند و با تأسف به اوضاع گذشته و شخصیتهای درخشان اشاره میکند. در نهایت، او از روی ناچاری میگوید که دیگر کسی نیست که خلاقیت و ادبیات را در جامعه زنده نگه دارد.
هوش مصنوعی: در دنیا، مردمان زیاد بودند که سخنان و داستانها از آنها به جا ماند، اما در این میان، عدهای با چشمان کنجکاو و شوخ، آرزوها و آرمانهای خود را در دل داشتند که همچنان باقی ماند.
هوش مصنوعی: در دنیای امروز دیگر افراد بامعرفت و باادب نماندهاند و فقط گروهی از انسانهای تنگنظر و ناتوان در ارتباط باقی ماندهاند که نه میتوانند ببینند، نه بشنوند و نه صحبت کنند.
هوش مصنوعی: در عمق دریاهای تنهایی، مکانی را برای خود انتخاب کرده و به دنبال بهانهای برای اعتراض، از روی آبها نشانهای باقی مانده است.
هوش مصنوعی: عالمها و افرادی که منصفند، دیگر در جایگاههای بالا و صدر قرار ندارند. اکنون این جایگاهها به افرادی داده شده که بخیل، ظالم و بیفکر هستند.
هوش مصنوعی: عدل از میان رفته و هیچکس نمیتواند نشانهای از آن بیابد، و به جای آن ظلم در جامعه جا گرفته و برای مدتها باقی مانده است.
هوش مصنوعی: داستان عدالت نوشروان و ستمگری معتصم دیگر به افسانه تبدیل شده است و یاد بزرگیشان فقط به صورت نمادهایی در ذهن مردم باقی مانده است.
هوش مصنوعی: سید از این دنیا رفت و بسیاری از مشکلات را حل کرد. بوحنیفه نیز از دنیا رفت و پس از او، گفتههایش در عالم باقی ماند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد در جهان تنها یک فیل وجود دارد که متعلق به گروه فیلهاست و نجاشی از آن فیل استفاده کرده است. از جادو و سحر آن فیل، اشکال و ظواهر مختلفی باقی مانده است.
هوش مصنوعی: سرزمین محمود به عظمت او مشهور شد و در زبانها نام نیک او در وصفش باقی ماند، ولی شاعر عنصری از این دنیا رفت و تنها یادگار او در جهان همان اشعار و مثالهاست.
هوش مصنوعی: کسری از دنیا رفته و محبت او از دلها در مدائن ناپدید شده است. از بنای قصر او فقط ویرانههایی باقی مانده است.
هوش مصنوعی: هر زمان که صدایی از مردم در شهر بلند میشود، فریادهایی از درد و اندوه به گوش میرسد. چرا که بزرگی از دست رفته و تنها داراییها باقی ماندهاند.
هوش مصنوعی: کدبانو با کلید به خانهی نوروز رفت و در دست خواجه، زمینی باقی ماند که زیرکانه اداره میشود، اما جیپال همچنان در جا ماند.
هوش مصنوعی: در غیاب و مشکلات، خانهها به یکدیگر متصل میشوند و در مواجهه با چالشها و کمکاریها، گنجها به اطاعت و عمل به وظایف ترغیب میشوند.
هوش مصنوعی: از این پس، شاید سنایی باشد که اگر هیچ مدحی از او نگوئی، از کجا میتوانی بگویی که ممدوح تو هستی، در حالی که همچنان مانند یک خوال یا بقال باقی خواهی ماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مال رفت از دست و چشم خواجه در دنبال ماند
از دو صد خرمن، تهی چشمی به این غربال ماند
از حریصان نیست چیزی در جهان جز آه سرد
یادگار از عنکبوتان رشته آمال ماند
رشته طول امل کرده است مردم را مهار
[...]
رفتی و دل در طپش چون طایر بی بال ماند
چشم شوقم باز چون نقش پی از دنبال ماند
هر سر شاخی بود در راه او دامی دگر
پای مرغ دل به بند رشتهٔ آمال ماند
در گداز آمد دل و از رخنه های سینه ریخت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.