یاد ایامی که بزم عیش ما معمور بود
مغز ما از نشأه می پرده دار حور بود
شیشه می نیم هوشی داشت از همصحبتان
روی مجلس در نقاب بیخودی مستور بود
لاله رویان را دل ما تشنه نظاره ساخت
آب این سرچشمه آیینه گویا شور بود
قرب منزل نعل ما را بر سر آتش گذاشت
داشتیم آسایشی تا منزل ما دور بود
خاطر روشن در فردوس بر رویم گشود
قحط یوسف بود تا آیینه ام بی نور بود
آنچه ما چشم از حباب آب حیوان داشتیم
در حجاب پرده زنبوری انگور بود
آب لعل او زخط شد تیره، ورنه پیش ازین
صافی این شهد، شمع خانه زنبور بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به یاد روزهای شاد و خوشی میافتد که در آنها زندگی پر از لذت و میگساری بوده است. او به توصیف لحظات خوشی میپردازد که مغز و جانش از نشئهی می و رفاقت پر شده بوده و به حالتی از مستی و بیخبری در مجلس میرسد. زیبایی و دلربایی معشوقان او را مجذوب کرده و احساس تشنگی برای دیدن آنها دارد. همچنین، شاعر به بروز مشکلات و کمبودها اشاره میکند و میگوید که در گذشته آسایش و خوشحالی داشتند، اما اکنون از آن دور شدهاند و آینهی وجودش بینور شده است. در پایان، او از امیدها و آرزوهای خود یاد میکند که در پردهای از حجاب پنهان ماندهاند.
هوش مصنوعی: به یاد روزهایی هستم که زندگی ما پر از خوشی و لذت بود و فکر و ذهن ما تحت تأثیر شراب و زیباییهای حوریان قرار داشت.
هوش مصنوعی: شیشهای که نم دارد، نشانهای از هوشیاری میباشد. این حالت در میان همصحبتان و در جمعی که در آن قرار دارد، به گونهای است که خودش را در نقابی از بیخبری پنهان کرده است.
هوش مصنوعی: چهره زیبای لالهها قلب ما را برای دیدن آنها تشنه کرد، زیرا آب این چشمه مانند آینهای روشن، شوری خاصی داشت.
هوش مصنوعی: ما در حال نزدیک شدن به مقصد بودیم و در حالی که مسیر طولانیتری داشتیم، راحتی و آسایشی را تجربه میکردیم؛ اما ناگهان بر اثر نزدیک شدن به مقصد، آن راحتی به خطر افتاد و مانند نعل که بر سر آتش میگذارد، نشان از دشواریها بود.
هوش مصنوعی: در دل و ذهن من، دنیای روشنی باز شد، اما چون نبود یوسف، نور و روشنی در آیینهی وجودم وجود نداشت.
هوش مصنوعی: آنچه ما از زیبایی و زندگی میخواستیم و به دنبالش بودیم، در واقع در لایهای پنهان و زیبای دیگر، مانند پردهای از زنبور عسل، وجود داشت.
هوش مصنوعی: نوشیدنی او رنگی تیره به خود گرفته است، وگرنه قبل از این، این شهد خالص بهترین شیرینی برای زنبوران بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای رفیقان دوش ما را در سرایی سور بود
رفتم آنجا گر چه راهی صعب و شب دیجور بود
دیدم اندر راه زی درگاه آن شاه بتان
هر چه اندر کل عالم عاشقی مستور بود
از چراغ و شمع کس را یاد نامد زان سبب
[...]
پیش از آن کاندر جهان باغ و می و انگور بود
از شراب لایزالی جان ما مخمور بود
ما به بغداد جهان جان اناالحق میزدیم
پیش از آن کاین دار و گیر و نکته منصور بود
پیش از آن کاین نفس کل در آب و گل معمار شد
[...]
دوش چشم جانم از دیدار شه پرنور بود
مطرب ما زهره و ساقی مجلس حور بود
با عذار ساقی فتان و چشم مست او
زاهد ار بشکست توبه همچو ما معذور بود
تا قدح کرده حدق بهر حمیای جمال
[...]
پایمزد عجز ما بیداد دست زور بود
آنچه کرد اصلاح عیش تلخ بخت شور بود
دوش از بزم نشاط ما نوائی برنخاست
تار گفتی بی تو موی کاسه طنبور بود
با گرانان درنمی آید سبکروحست عشق
[...]
تا خیال آن بهشتی رو مرا منظور بود
پرده های چشم حیرانم نقاب حور بود
در کدوی من می وحدت به کام دل رسید
خام بود این باده تا در کاسه منصور بود
بی تأمل مهر خاموشی زلب برداشتم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.