گنجور

 
صائب تبریزی

از شکستِ ماست گردش، چرخِ بی‌بنیاد را

نیست غیر از دانه آب این آسیای باد را

آب شد پیکانِ او تا از دلِ گرمم گذشت

می‌گدازد نامهٔ من خامهٔ فولاد را

طوقِ قمری سروِ بستان را کمندِ وحدت است

نیست از زنجیر پروا مردمِ آزاد را

می کند هر کس که بر عمرِ سبکرو اعتماد

می‌گذارد بر سرِ ریگِ روان بنیاد را

سخت‌جانان را نمی‌گردد ملامت سنگِ راه

بیستون سنگِ فَسان شد تیشهٔ فرهاد را

ناله‌ام بسیار بی‌رحمانه بر آهنگ زد

سخت می‌ترسم به رحم‌ آرد دلِ صیاد را

قوّتِ دستِ دعا گردد ز بی‌برگی زیاد

هست در خشکی گشایش پنجهٔ شمشاد را

حاجتِ پا سنگ نبود، سنگ چون باشد تمام

بر غمِ خود چند افزایی غمِ اولاد را

چشم در صُنعِ الهی باز‌کن، لب را ببند

بهتر از خواندن بود، دیدن خطِ استاد را

سخت تر گردد گره هر‌گاه صائب تر شود

کی گشاید بادهٔ گلگون دلِ ناشاد را؟

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۴۸ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سنایی

باز بر عاشق فروش آن سوسن آزاد را

باز بر خورشید پوش آن جوشن شمشاد را

باز چون شاگرد مومن در پس تخته نشان

آن نکو دیدار شوخ کافر استاد را

ناز چون یاقوت گردان خاصگان عشق را

[...]

امیرخسرو دهلوی

شب به روز آمد بسی کز دل نهادی یاد را

جان ز تن آمد برون بویی ندادی باد را

سر به دیوار سرایت می زنم تا بنگری

زانکه با باز شکاری خوش بود صیاد را

بازوی هجرت قوی در کشتن بیچارگان

[...]

جامی

پیر ما بگذاشت آخر شیوه زهاد را

ساخت فرش میکده سجاده ارشاد را

خورده ام پیش از نماز صبح می بهر خدا

ای امام امروز با مطرب گذار اوراد را

چنگ استادی ست درس عشق گو مطرب کجاست

[...]

صائب تبریزی

غمزه اش افزود در ایام خط بیداد را

زنگ زهر جانستان شد تیغ این جلاد را

حسن بی رحم است، ورنه دود تلخ آه من

آب گرداند به چشم آیینه فولاد را

ساده لوحی بین که می خواهم شکار من شود

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
طغرای مشهدی

در هنرمندی ز مردن نیست غم استاد را

زنده دارد کار شیرین، تا ابد فرهاد را

تا ابد آدم نخوردی نیم گندم از بهشت

در ازل خوردی اگر یک جو غم اولاد را

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه