ای فتنه سایه پرور سرو روان تو
مه در کمند کاکل عنبرفشان تو
از خاک چون تو شاخ گلی برنخاسته است
بر سرو، کج نگاه کند باغبان تو
خون خورده شرم تا چمنت را رسانده است
رنگ حجاب می چکد از ارغوان تو
صد ترکش از خدنگ ملامت برد به خاک
خورشید اگر بلند شود در زمان تو
مردم در آرزوی شبیخون بوسه ای
یارب به خواب مرگ رود پاسبان تو!
خورشید عمر من به لب بام بوسه زد
تا کی به حرف مهر نگردد زبان تو؟
شرمت به پاسبان خط آزادگی دهد
در پای سرو خواب کند باغبان تو
ننموده خویش را و دل از من ربوده است
بسیار نازک است ادای میان تو
حاجت به خاک کردن دام فریب نیست
صائب برون نمی رود از گلستان تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و سحر شخصیت معشوق میپردازد و او را با تصاویری مانند سرو و گل تشبیه میکند. شاعر از جذابیت و محجوبیت معشوق صحبت میکند و اشاره میکند که عشق به او باعث شرم و ناتوانی خود شاعر شده است. او همچنین به تأثیر وجود معشوق بر زندگی و احساسات خود اشاره میکند و نشان میدهد که چقدر دلخواه و آرزوهای او این عشق را تحت تأثیر قرار داده است. در نهایت، شاعر بیان میکند که هیچ چیز نمیتواند او را از زیبایی و جاذبه این معشوق دور کند.
هوش مصنوعی: ای آشفتهکننده و زیبایی که سایهات پر از راز و جاذبه است، تو همچون سروی سرزندهای که زیباییات مانند ماهی است که در کلاله موی خوشبو و مشکین تو گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: از خاک تو، گلی نروییده که بر درخت بلندی سر برآورد، پس باغبان تو، با چشمی کج به آن نگاه میکند.
هوش مصنوعی: خون خوردهام که رنگ چهرهات را به حجاب میکشاند و حالا رنگ این حجاب از زیبایی تو به حیا میچکد.
هوش مصنوعی: اگر در زمان تو، خورشید بلند شود، صد تیر از سرزنش به زمین خواهد افتاد.
هوش مصنوعی: مردم آرزو میکنند که در خواب، بوسهای معجزهآسا به آنها برسد و در آن حال، نگهبان تو به خواب مرگ فرو رود.
هوش مصنوعی: خورشید عمر من بر لبه بام سرخی افراز کرد، اما زبان تو که به محبت سخن نمیگوید، تا چه زمانی سکوت خواهد کرد؟
هوش مصنوعی: شرم تو باعث میشود که پاسبان آزادی به تو احترام بگذارد و باغبان در زیر درخت سرو برای تو خواب ببیند.
هوش مصنوعی: او خودش را نشان نمیدهد و دل مرا از دستم گرفته است، بهطرز بسیار ظریف و لطیفی رفتار میکند.
هوش مصنوعی: نیازی به فریب و تظاهر نیست، زیرا صائب هرگز از زیباییهای دنیای تو خارج نمیشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای گشته ملک ساکن ز امر روان تو
کرده جوان جهان را بخت جوان تو
نام تو و خطاب تو از سعد و از علوست
با سعد و با علوست همیشه قران تو
گردنده آسمانی و عدل آفتاب تو
[...]
ای آسمان مُسَخّر حکمِ روانِ تو
کیوانِ پیر بندهٔ بخت جوان تو
خورشید عالمی که به هنگام بزم و رزم
گه زین و گاه تخت بود آسمان تو
گر در زمان مهدی ایمن شود جهان
[...]
ای برده عقل ما اجل ناگهان تو
وی در نقاب غیب نهان گشته جان تو
ای شاخ نو شکفته ناگه ز چشم بد
تابوت شوم روی شده بوستان تو
محروم گشته از گهر عقل جان تو
[...]
ای فخر کرده دین خدای از مکان تو
وی پشت ملک و روی جهان آستان تو
ای کرده ملک را متمکن مکان تو
وی مقصد زمین و زمان آستان تو
ای چرخ پست از بر رای رفیع تو
[...]
ای لعل فتنه بر لب چون ناردان تو
اشکم ز حسرت تو چو در دهان تو
از فربهی و لاغری رنج و صبر من
نسبت همی کنند سرین و میان تو
بیگانه وار می کنی از مهر من کنار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.