رو به هر صحرا که بااین شور چون مجنون کنم
پایکوبان کوه را در دامن هامون کنم
خاکساری دست من کوتاه دارد ورنه من
می توانم خاکها د رکاسه گردون کنم
از ازل آورده با خود پختگی صهبای من
نیستم نارس که جادر خم چو افلاطون کنم
خشکی سودای من ابر بهار عالم است
هرکه زین دامان صحرا بگذرد مجنون کنم
بلبلان را چون توانم مست در گلزار دید
من که خواهم باغبان را از چمن بیرون کنم
من که می دانم سبکروحان عالم را ثقیل
یک جهان بد هضم را بر خود گوارا چون کنم
من که نتوانم بر آوردن ز پا خاررهش
خارخار عشق او را چون زدل بیرون کنم
از چه ناز سرو نارعنا کشم چون قمریان
من که صائب می توانم مصرعی موزون کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر با زبان پرشور و عاشقانه ابراز میکند که میتواند به هر کجا که بخواهد برود و زندگی را با شوری خاص و عاشقانه رنگین کند. او به قدرت خود در تغییر اوضاع و دگرگون کردن محیط اطراف اشاره میکند و نشان میدهد که عشق او چنان قوی است که میتواند همه چیز را تحت تأثیر قرار دهد. بهویژه، او از توانایی خود در جذب دیگران و ایجاد حالتی مستی و شادمانی در میان بلبلان و باغبانان صحبت میکند. در نهایت، شاعر به این نکته اشاره میکند که نمیتواند احساسات عاشقانهاش را از دل خود بیرون کند و عشقش همچنان در وجودش خواهد ماند.
هوش مصنوعی: به هر سمت و سویی که بروم و با این احساس سرشار از عشق، مانند مجنون به شوق میرقصم و کوهها را در دامن بیابان به حرکت درمیآورم.
هوش مصنوعی: دستی که به خاکساری و فروتنی مشغول است، محدودیتهایی دارد، در غیر این صورت من توانایی دارم که خاکها را در کاسه آسمان بچینم.
هوش مصنوعی: من از همان ابتدا به کمال و پختگی رسیدهام و مانند می نارس نیستم که بخواهم در ظرفی شبیه به کاسهی افلاطون، این کمال را نشان دهم.
هوش مصنوعی: افکار و خواستههای من مانند ابری است که در بهار بر روی دنیا میبارد. هر کس که از این محیط طبیعی و پر از زیبایی بگذرد، به جنون میافتد.
هوش مصنوعی: بلبلها را چگونه میتوانم در باغ گل بار دیگر سرمست ببینم وقتی که میخواهم باغبان را از چمن بیرون کنم؟
هوش مصنوعی: من میدانم که روحهای سبکبار و آزاد در جهان هستند، اما چگونه میتوانم باری سنگین و نامناسب را که برایم سخت و دشوار است، بر دوش خود تحمل کنم؟
هوش مصنوعی: من نمیتوانم عشق او را از دل بیرون کنم، مانند این است که خاری را از پایم بیرون بیاورم.
هوش مصنوعی: چرا باید از زیباییهای دلانگیز و ظریف خود رنج ببرم؟ من، چون قمری، میتوانم به راحتی شعری زیبا و موزون بسازم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای مسلمانان ندانم چارهٔ دل چون کنم
یا مگر سودای عشق او ز سر بیرون کنم
عاشقی را دوست دارم عاشقان را دوستر
صدهزاران دل برای عاشقی پر خون کنم
سوختم در عاشقی تا ساختم با عاشقان
[...]
آخرای جان جهان تدبیر وصلت چون کنم
چند در چنگ فراقت دیدگان پر خون کنم
افعی زلفت که برزمرد همی غلطد چرا
خیره بروی هر زمان از جزع بر افسون کنم
یکشب ار بینم دو دست خویش طوق گردنت
[...]
آخر ای جان جهان تدبیر وصلت چون کنم؟
چند در چنگ فراقت دیده و دل خون کنم؟
افعی زلفت که بر زمرد همی گردد چرا
خیره بروی هر زمان چون جزع تو افسون کنم؟
یک شب ار بینم دو دست خویش طوق گردنت
[...]
سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چون کنم؟
چند گرد خویشتن گه سحر و گه افسون کنم!
از دل بدخوی خود خونابه ای دارم که گر
قطره ای از دل برون ریزم، جگرها خون کنم
تو به بند کشتن من، من بر آن کز دوستی
[...]
دل ز تنهایی به جان آمد ندانم چون کنم
هر زمان از آتش دل دیده را پر خون کنم
ای دو زلف کافرت خود سر فرو نارد به ما
ای نگار ماه رخ گر صد هزار افزون کنم
در شب هجران ز روی چون زر و سیماب اشک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.