یاد آن عهد که دل در خم گیسوی تو بود
شب من موی تو و روز خوشم روی تو بود
نور چون چشم ز پیشانی من می بارید
تا مرا قبله طاعت خم ابروی تو بود
از گهر بود اگر رشته من آبی داشت
پرده لاغریم چربی پهلوی تو بود
آن که می برد مرا از خود و از راه کرم
باز می داد به خود هر نفسی، بوی تو بود
غمگساری که به رویم گه بیهوشی آب
می زد از راه مروت، عرق روی تو بود
تخم امید من آن روز برومندی داشت
که سویدای دلم خال لب جوی تو بود
همزبانی که غمی از دل من برمی داشت
در سراپرده دل چشم سخنگوی تو بود
خال رخسار جهان بود سیه رویی من
دل سودازده آن روز که هندوی تو بود
دل کافر به تهیدستی رضوان می سوخت
روزگاری که بهشتم گل خودروی تو بود
بود بر خون گل آن روز شرف خاک مرا
که دل خونشده ام نافه آهوی تو بود
پرده ای بود به چشم من گستاخ نگاه
هیکل شرم و حیایی که به بازوی تو بود
خار در پیرهن شبنم گل بود از رشک
تا مرا تکیه گه از خاک سر کوی تو بود
عشرت روی زمین بود سراسر از من
تا سرم در خم چوگان تو چون گوی تو بود
تا تو رفتی ز نظر، دیده من شد تاریک
صیقل دیده من آینه روی تو بود
دل یوسف هوس حلقه زنجیر تو داشت
صائب آن روز که در سلسله موی تو بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به یاد محبت و عشق میان شاعر و معشوقهاش اشاره دارد. شاعر به یاد آن دوران خوشیها میافتد که تمام زندگیاش در اطراف حضور معشوق میچرخیده و همه چیز برایش با زیبایی و لطافت او معنا مییافته است. ابیات نشاندهنده وابستگی عمیق و معنوی شاعر به معشوق است، به گونهای که او حتی در آلام و غمهایش نیز با یاد معشوق آرامش مییافته. شعر به تصویر کشیدن حسادت، آرزوها و تأثیر عمیق نگاه و زیبایی معشوق بر زندگی شاعر پرداخته و حالتهای عاشقانه و دلتنگیهایش را با ظرافت نقل میکند.
هوش مصنوعی: یاد آن زمانه میکنم که دل به موهای تو بسته بود و شبها به خاطر زیباییات خوش میگذراندم و روزها هم شاد بودم به خاطر چهرهات.
هوش مصنوعی: نور به گونهای از پیشانی من میتابید که تا آنجا که قادر بودم، خم ابروی تو برایم به عنوان قبلهای برای عبادت و اطاعت قرار گرفت.
هوش مصنوعی: اگر ریشهام از گوهری میبود و رنگی آبی داشت، در این صورت پردهی لاغر من، چربی و قوامی از تو میگرفت.
هوش مصنوعی: کسی که مرا از خودم separates میکند و با لطف و محبتش فراموشم نمیکند، هر لحظه که نفس میکشم، بوی تو را احساس میکنم.
هوش مصنوعی: غمگساری که وقتی بیهوش بودم، به رویم آب میپاشید از روی مروت و احساس مسئولیت، عرق و زحمتی که برای تو کشیده بود.
هوش مصنوعی: تخم امید من زمانی جوانه زد که آرزوی دل من، نشانهای از لبان تو در کنار جوی آب بود.
هوش مصنوعی: دوستی که میتوانست غمهایم را از دل برهاند، در عمق قلبم چشمی بود که میتوانست با من سخن بگوید.
هوش مصنوعی: سایهای از زیبایی و خال بر چهرهام است، اما این سیاهرویی من نتیجه دل پرغصه و دلباختهام در آن روزی است که تو، معشوق هندیام بودی.
هوش مصنوعی: دل بیایمان در زمانهایی که بهشت گل خودت بود، به خاطر فقری که داشت میسوخت.
هوش مصنوعی: در آن روزی که خون گل بر زمین ریخته بود، من به خاطر عشق و دل شکستگیام مانند نافهای از آهوی تو شدم.
هوش مصنوعی: چشمان من به نوعی بیپروا بودند و پردهای میان آنها وجود داشت که زیبایی و شرم و حیا را که در قامت تو بود، نمیتوانستند به خوبی نشان دهند.
هوش مصنوعی: خار در پیراهن شبنم گل به خاطر حسادت به من بود، زیرا تکیه گاهی که داشتم، از خاک و سرزمین تو بود.
هوش مصنوعی: زندگی خوش و زیبا بسان بازی ای است که تمام آن به خاطر تو میگذرد و من در این بازی همچون گوی تنها در دستان تو هستم.
هوش مصنوعی: زمانی که تو از نظرم دور شدی، چشمانم تاریک و بینور شدند؛ زیرا آینه قلب من فقط به روی تو روشنایی میبخشید.
هوش مصنوعی: دل یوسف در آن روز که در موهای تو بود، آرزوی زنجیری متصل به تو را داشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
نور تا کیست که آن پردهٔ روی تو بود
مشک خود کیست که آن بندهٔ موی تو بود
ز آفتابم عجب آید که کند دعوی نور
در سرایی که درو تابش روی تو بود
در ترازوی قیامت ز پی سختن نور
[...]
در ازل قبلهٔ جانها خم ابروی تو بود
روی تو سوی دل و روی دلم سوی تو بود
پیش از آن روز که خورشید فلک نور نداشت
عالم عشق منور ز مه روی تو بود
ملک از نسبت سجده بر آدم میکرد
[...]
دوش در حلقهٔ ما قصّهٔ گیسویِ تو بود
تا دلِ شب سخن از سلسلهٔ مویِ تو بود
دل که از ناوَکِ مژگانِ تو در خون میگشت
باز مشتاقِ کمانخانهٔ ابرویِ تو بود
هم عَفَاالله صبا کز تو پیامی میداد
[...]
میل سروم ز هوای قد دلجوی تو بود
بودنم واله گلبرگ هم از روی تو بود
در خم طاق فلک هیأت قوسی هلال
از پی زیب کمانخانه ابروی تو بود
مردم از رشک و دگر زنده شدستم از شوق
[...]
تا حیا سرمه کش نرگس جادوی تو بود
شبنم خلد نظر باز گل روی تو بود
شعله شوخ ملاحت ز رخت می تابید
آب حیوان صباحت همه در جوی تو بود
چشم بر سرمه نمی کرد سیه، مژگانت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.