گنجور

 
 
 
سنایی

هر کو به راه عاشقی اندر فنا شود

تا رنج وقت او همه اندر بلا شود

آری بدین مقام نیارد کسی رسید

تا همتش بریده ز هر دو سرا شود

راهیست بلعجب که درو چون قدم زنی

[...]

خاقانی

آمد بهار و بخت که عشرت فزا شود

از هر طرف هزار گل فتح وا شود

گلشن شود نشیمن سلطان نوبهار

چون بهر شاه تخت مرصع بنا شود

کان زر و جواهر بحر در و گهر

[...]

ناصر بخارایی

عشق که رخت صبر بسوزد بلا شود

گر آب چشم ما نبوَد تا چه‌ها شود

معشوق چون به ملک دو عالم نظر نکرد

سلطان به کوی عشق در آید گدا شود

دل بی وصال دوست نباشد، عجب مدار

[...]

کلیم

تا بخت بد زهمرهی ما جدا شود

خواهم که جاده در ره وصل اژدها شود

چشم گشایش از فلکم نیست زانکه بخت

در کار نفکند گرهی را که وا شود

با خویشتن بخاک، دلا حسرت وصال

[...]

صائب تبریزی

طغیان نفس بیش به وقت غنا شود

مار ضعیف بر سر گنج اژدها شود

از بوی پیرهن گذرد آستین فشان

از دست هر که دامن فرصت رها شود

چون تیر راست، گرد هدف می کند طواف

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه