گنجور

 
صائب تبریزی

از خط سبز چهره شود آبدارتر

در نو بهار، صبح بود بی غبارتر

با هم خوش است لطف و عتاب پر یرخان

ممزوج شد چو باده، بود کم خمارتر

دردل خلد ز قهر فزون لطف بی محل

درچشم، گل ز خار بود ناگوارتر

در پرده بیش جلوه کند حسن شوخ چشم

در زیر ابر، ماه بود بیقرارتر

گیراست گرچه پنجه شهباز درشکار

دست نگار بسته بود دل فشارتر

باشد وصال سیمبران بوته گداز

در گوهرست رشته دمادم نزارتر

عشق از دلم نبرد برون آرزوی خام

شد از گداز، نقره من کم عیارتر

افزود اشک حسرتم از آه آتشین

تبخال را کند تب گرم آبدارتر

کردی خمش مرا به نفس راست کردنی

باآتش است آب ازین سازگارتر

در پیر هست طول امل از جوان زیاد

ازنخلهاست نخل کهن ریشه دارتر

در دیده ها عزیزتر از توتیا شود

دردولت آن کسی که شود خاکسارتر

باشد به قدر ریشه سرافرازی نهال

دولت شود ز دست دعا پایدارتر

گردون گل پیاده نماید به چشم من

امروز کیست بر سخن از من سوارتر

صائب امید من به محبت زیاده شد

چندان که بیش کرد مرا خوار و زارتر

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سنایی

در شهر مرد نیست ز من نابکارتر

مادر پسر نزاد ز من خاکسارتر

مغ با مغان به طوع ز من راست‌گوی تر

سگ با سگان به طبع ز من سازگارتر

از مغ هزار بار منم زشت کیش‌تر

[...]

امیرخسرو دهلوی

از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر

دل نیست در جهان ز دل من فگارتر

می گوی تلخ از آن لب شیرین که زهر تست

ز آب حیات بر دل و جان سازگارتر

خلق از تو با کمال وفا با شکایتند

[...]

جامی

آن است دوستدار که هر چند دشمنی

بیند ز دوست بیش، شود دوستدارتر

بر سر هزار سنگ ستم گر خورد ازو

گردد بنای عشقش ازان استوارتر

میلی

با آنکه هر زمان شوم از غصه زارتر

گردم زمان زمان به تو امّیدوارتر

چون بیندم زگریه مستانه شرمسار

در خنده می‌شود که شوم شرمسارتر

رنجاندم ز وعده خلافی، ولی چه سود

[...]

حزین لاهیجی

سیمین عذار اوست، ز خط خوش عیارتر

آیینه در نقاط بود بی غبارتر؟!

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه