سبزی که سیاه است ازو روز من این است
سروی که منم فاخته اش این نمکین است
زان شمع نسوزم که ز فانوس حصاری است
گرد سر آن شمع که در خانه زین است
در جبهه من شعله فطرت بتوان دید
چون تیغ عیان جوهرم از چین جبین است
در خانه آیینه چه حاجت به چراغ است؟
بر سینه من داغ نهادن نمکین است
بگذار که صائب ز لبت کام بگیرد
امروز که کنج دهنت بوسه نشین است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات و دردهای عاطفی شاعر میپردازد. شاعر از سبزهای سیاه و سرو خویش که نمکین است، صحبت میکند و به تضادهای زندگی اشاره میکند. او از شمعی که در حصار قرار دارد، یاد میکند و در آن زندگی، شعلهای از فطرتش را میبیند. در این متن به بینیازی از روشنی در خانه آیینه اشاره شده و داغی که بر سینهاش است، نمکینی و تلخیهای عشق را نشان میدهد. در نهایت، شاعر از امید به بوسهای شیرین از لب محبوبش سخن میگوید.
هوش مصنوعی: سبزی که سیاه شده، نماد وضعیت روزهای من است، و در این میان، وجود من مانند درخت سرو است که همواره نمایان است، در حالی که این فاخته نماد عشق و شور و شوق است که طعم خاصی دارد.
هوش مصنوعی: من از آن شمع نمیسوزم، زیرا دور آن شمع یک حصار از فانوس وجود دارد که در خانهای زیبا قرار دارد.
هوش مصنوعی: در جبهه من، میتوان شعلههای فطرت را دید و مانند تیغی واضح، ماهیت من از چین و شکن جبینم پیدا است.
هوش مصنوعی: در جایی که آیینه وجود دارد، نیازی به روشن کردن چراغ نیست. «داغ نهادن» در دل من، چیزی است که درد و حسرت را به خوشمزگی تبدیل میکند.
هوش مصنوعی: اجازه بده امروز کسی از لبهای تو لذت ببرد، چرا که در دهن تو، جایی برای بوسه وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اندر دل من عشق تو چون نور یقین است
بر دیدهٔ من نام تو چون نقش نگین است
در طبع من و همت من تا به قیامت
مهر تو چو جان است و وفای تو چو دین است
تو بازپسین یار منی و غم عشقت
[...]
آن کیست سواره که بلای دل و دین است
صد خانه برانداخته در خانه زین است
ماهی ست درخشنده چو بر پشت سمند است
سروی ست خرامنده چو بر روی زمین است
آشوب جهان است اگر اسپ سوار است
[...]
حسنت نمک آمیز و لبت نیز چنین است
کان نمکی هر چه تو داری نمکین است
گر بحر بلا موج زند باک ندارم
بیمی اگرم هست از آن چین جبین است
تا روی زمین زیر کف پای تو به دید
[...]
شاها اثر دوستیست رونق دین است
خوش آنکه درین دوستی از اهل یقین است
هر کس که درت را ز غلامان کمین است
در انجمن اهل وفا صدر نشین است
مداحی تو کار فضولی حزین است
[...]
خاری که به پای تو خلد باغ یقین است
سنگی که به راه تو فتد کعبه دین است
در عزم قوی باش که اندر ره دولت
مفتاح نجاتست به هر جا که کمین است
در خوش دلی آویز که با عمر تو ایام
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.