قبله چون میخانه کردم پارسایی چون کنم
عشق بر من پادشا شد پادشایی چون کنم
کعبه یارم خراباتست و احرامش قمار
من همان مذهب گرفتم پارسایی چون کنم
من چو گرد باده گشتم کم گرایم گرد باد
آسمانی کرده باشم آسیایی چون کنم
عشق تو با مفلسان سازد چو من در راه او
برگ بیبرگی ندارم بینوایی چون کنم
او مرا قلاش خواهد من همان خواهم که او
او خدای من بر او من کدخدایی چون کنم
کدیهٔ جان و خرد هرگز نکرده بر درش
خاک و باد و آب و آتش را گدایی چون کنم
من چنان خواهم که او خواهد چو در خرمن گهش
از کهی گر کمتر آیم کهربایی چون کنم
بر سر دریا چو از کاهی کمم در آشنا
با گهر در قعر دریا آشنایی چون کنم
او که بر رخ حسن دارد جز وفاکاریش نیست
من که در دل عشق دارم بیوفایی چون کنم
بادپایی خواهد از من عشق و من در کار دل
دست تا از دل نشویم بادپایی چون کنم
با خرد گویم که از می چون گریزی گویدم
پیش روح پاک دعوی روشنایی چون کنم
شاهدان چون در خراباتند من زان آگهم
زاهدان را جز بدانجا رهنمایی چون کنم
با نکورویان گبران بوده در میخانه مست
با سیهرویان دین زهد ریایی چون کنم
چون مرا او بی سنایی دوستر دارد همی
جز به سعی باده خود را بیسنایی چون کنم
او بر آن تا مر سنایی را به خاک اندر کشد
من برآنم تا سنایی را سمایی چون کنم
طبع من زو طبع دارد پس مرا گوید مخواه
من ز بهر برگشان این بینوایی چون کنم
از همه عالم جدا گشتن توانستم ولیک
عاجزم تا از جدایی خود جدایی چون کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر، از سنایی است و در آن شاعر به موضوع عشق و ارتباطات معنوی پرداخته است. او از تضادهای بین زهد و عشق، تقوا و گناه، و دنیوی و معنوی سخن میگوید. شاعر بیان میکند که عشق به معشوق او را از ریشههای دینی و سنتی خود جدا کرده است و او را به سمت میخانه و لذتهای دنیوی کشیده است. همچنین، او به احساس ناتوانی در جدایی اشاره میکند و میگوید که حتی اگر بتواند از همه چیز جدا شود، نمیتواند از عشق و وصال جدایی داشته باشد. این اثر فلسفی و شاعرانه، نشاندهنده کشش و جاذبهای است که عشق بر دل انسان میگذارد و چالشهایی که در پی آن ممکن است به وجود آید.
هوش مصنوعی: وقتی که میخانه را به سمت قبله قرار دادم، چگونه میتوانم پارسایی را رعایت کنم؟ عشق بر من چنان فرمانروایی پیدا کرده که نمیدانم چگونه باید او را نادیده بگیرم.
هوش مصنوعی: معبد محبوب من در جایی ناامن و پر از گناه قرار دارد و من هم به نوعی درگیر این زندگی شدم. حالا در حالی که در تلاش برای زندگی درست هستم، نمیدانم چطور باید به این وضعیت ادامه دهم.
هوش مصنوعی: من همچون گردی که به خاطر باده به حرکت درآمدهام، نمیتوانم خود را از وزش باد آسمانی دور کنم. چگونه میتوانم این وضعیت را تغییر دهم؟
هوش مصنوعی: عشق تو به کسانی که بیچیزند، مثل من، میپیوندند و من که در مسیر تو چیزی برای ارائه ندارم، نمیدانم با این بیچیزی چه کنم.
هوش مصنوعی: او از من میخواهد که خود را رها کنم، اما من هم خواستهام که او را بپرستم. او برای من مانند خدایی است و من نمیدانم چگونه باید این رابطه را مدیریت کنم.
هوش مصنوعی: وجود و ماهیت روح و عقل همواره از آسیبها و ناپایداریهای دنیوی مانند خاک، باد، آب و آتش محفوظ مانده است، پس من چگونه میتوانم از آنها درخواست کنم یا طلب بکنم؟
هوش مصنوعی: من به اندازهای که او بخواهد پیش میروم و اگر در انبار غله وارد شوم، نمیتوانم کمتر از او بروم. اگر کمتر بیایم، چه کنم؟
هوش مصنوعی: وقتی که در کنار دریا هستم و خودم را در مقایسه با عمق دریا مانند کاهی میبینم، چطور میتوانم با گوهری که در قعر دریاست، آشنا شوم؟
هوش مصنوعی: آن شخص که زیباییاش به وفاداری معروف است، من که در دل عاشق هستم چگونه میتوانم بیوفایی کنم؟
هوش مصنوعی: عشق از من خواسته میشود و من در تلاش برای درک دل هستم تا از آن جدا نشوم، اما نمیدانم چگونه باید به این خواسته پاسخ دهم.
هوش مصنوعی: با عقل و درایت میگویم که وقتی از شراب دوری میکنی، چطور میتوانی ادعای روشنایی روح پاک را داشته باشی؟
هوش مصنوعی: ببینی که تماشاگران کمکم به مکانهای خوشگذرانی و دوستداشتنی آمدهاند و من از این موضوع مطلع هستم؛ اما چگونه میتوانم زاهدانی را که به این مکانها نمیآیند، به اینجا راهنمایی کنم؟
هوش مصنوعی: در میان زیست با افراد نیکو و زیبا، در میخانه با کسانی که دل سیاه دارند و زهد نمایشی را در پیش گرفتهاند، چه باید کنم؟
هوش مصنوعی: او به من که بیپناه و بیهویت هستم، بیشتر از هر چیز دیگری عشق ورزیده است. حالا چگونه میتوانم بدون تلاشی از می شراب، خود را از این حالت فراری دهم؟
هوش مصنوعی: او قصد دارد سنایی را به خاک بیندازد و من نیز میخواهم سنایی را به اوج برسانم.
هوش مصنوعی: منطقهی وجود من به طبیعتی دیگر وابسته است، بنابراین به من میگوید که نخواهم. حالا برای به دست آوردن چیزی از این دنیا، این بینوایی را چگونه تحمل کنم؟
هوش مصنوعی: توانستم از همه چیز و کسانی که در دنیا هستند جدا شوم، اما نمیتوانم از احساس جدایی خود به طور کامل رها شوم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر جفایی رفت، از جانان جدایی چون کنم؟
من سگ آن آستانم، بی وفایی چون کنم؟
بعد عمری آشنا گشتی بصد خون جگر
باز اگر بیگانه گردی، آشنایی چون کنم؟
رفتی و در محنت جان کندنم انداختی
[...]
گر کند آن بیوفا از من جدایی، چون کنم
من که از اهل وفایم بیوفایی چون کنم
زلف بندی نیست کز تدبیر بتوان پاره کرد
کند دندان خود از نیر خایی چون کنم
در میان رشته زنار و آن موی کمر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.