ز گرد سرمه نتوان دید درچشم سخندانش
مگر این گردرا بشکافدازهم تیرمژگانش
شکوه حسن او بی دست و پا دارد تماشارا
ازان خواب فراغت می کند دایم نگهبانش
ز طفلی گرچه پشت وروی تیغ از هم نمیداند
سراسر می رود در سینه ها زخم نمایانش
به چشم من سیه کرده عالم راسیه چشمی
که گیرد صبح محشر نسخه از چاک گریبانش
ز بیماری ندارد چشم اوپروای دل بردن
ولی در صید دلهاپنجه شیرست مژگانش
چه گل چیند ز رخسار حجاب آلود او عاشق ؟
که گلچین می رود بادست خالی از گلستانش
کجا افتد به فکر ما اسیران ناز پروری
که باشد یوسف مصر از فراموشان زندانش
چرا از دست می رفتم،چرا بیمار می بودم؟
اگر می بود بربالین من سیب زنخدانش
مرا سیمین بری آتش به خرمن می زند صائب
که برگ گل نماید کار اخگر درگریبانش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر توصیف زیبایی و جذابیت فردی است که شاعر به وضوح در آن غرق شده است. شاعر با اشاره به چشمان زیبای معشوق و مژگانش، قدرت جاذبه آن را بیان میکند و از زخمهایی که در دل دیگران ایجاد میکند میگوید. احساس عمیق عشق و دلتنگی به وضوح در اشعارش نمایان است. او به این نکته اشاره میکند که هیچ کس نمیتواند زیبایی و خاصیت محبوبش را درک کند. همچنین، شاعر حسرت و افسوس را از دوری معشوق و چهرهاش ابراز میکند و در انتها به آتش عشق و تاثیر آن اشاره میکند. کل شعر همچون یک توصیف پرشور و احساساتی از عشق و زیبایی است.
هوش مصنوعی: دیدن چشمان کسی که با سخنهایش دلها را مینوازد، کار سادهای نیست. تنها زمانی میتوان آنها را دید که تیر مژگانش، گرد سرمهای که روی آن نشسته است را بزداید.
هوش مصنوعی: زیبایی او بدون هیچ زحمتی نظرها را به خود جلب میکند و همیشه کسی در حال مراقبت از اوست تا از خواب راحتش بیدار نشود.
هوش مصنوعی: از کودکی، حتی اگر ندانیم که تیغ دو لبه دارد، زخمهایی که در دلهاست، به وضوح خود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در نگاه من، دنیا تاریک و سخت شده است. چشمی که بتواند در روز قیامت، تصویری از چاک گریبان او را ببیند، به گونهای خاص و ویژه است.
هوش مصنوعی: چشمان او بهدلیل بیماری، نمیتواند از دلها را برباید، اما مژگانش مانند پنجهی شیر در شکار دلها خود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: هر عاشقی که به زیبایی معشوقش مینگرد، امکان ندارد که بخواهد از او چیزی بگیرد یا به عشق او دست یابد، زیرا معشوق به قدری زیبا و با حجاب است که حتی باد هم وقتی به سراغ گلستان او میرود، دست خالی برمیگردد.
هوش مصنوعی: کجا به فکر ما کسانی که اسیر زیبایی و ناز هستیم، میافتد که یوسف، آنچنان که در زندان فراموش شد، در سرزمین مصر چه حال و روزی دارد؟
هوش مصنوعی: چرا از زندگی عقب می ماندم و چرا مبتلا به بیماری بودم؟ اگر او در کنار من بود و سرش را روی بالین من می گذاشت.
هوش مصنوعی: آتش به خرمن من میزند و به من آسیب میزند، این در حالی است که او به ظاهر خود را زیبا و معصوم نشان میدهد، در حالی که در باطنش خطر وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه بود این چرخ گردان را که دیگر گشت سامانش؟
به بستان جامهٔ زربفت بدریدند خوبانش
منقش جامههاشان را کهشان پوشید فروردین
فرو شست از نگار و نقش ماه مهر و آبانش
همانا با خزان گل را به بستان عهد و پیمان بود
[...]
نبرده بوالحسن کافاق آباد است ز احسانش
علی کز همت عالی بزیبد تخت کیوانش
چو اندر بزم بنشیند همی ماه سما دانش
چو اندر صف بخواهد کین همی پیل دمان خوانش
نیاید روز کوشیدن برابر چرخ و کیوانش
[...]
سخا زریست کز همت زند رای تو بر سنگش
سخن نظمی است کز معنی دهد رای تو سامانش
ازین اندک هنر خاطر همی امید بگسستم
چو در مدح تو پیوستم هنر دیدم فراوانش
مرا دانی که آن باید که هر کو نیک شعر آید
[...]
همی جویم نگاری را که دارم چون دل و جانش
همی خواهم که یک ساعت توانم دیدن آسانش
اگر پیمان کند با من منم در خط پیمانش
وگر فرمان دهد بر من منم در بند فرمانش
نهاد اندر سرم ابری که پیدا نیست بارانش
[...]
دلم برد آن دلارامی که در چاه زنخدانش
هزاران یوسف مصرست پیدا در گریبانش
پریرویی که چون دیوست بر رخسار زلفینش
زره مویی که چون تیرست بر عشاق مژگانش
به یک دم میکند زنده چو عیسی مرده را زان لب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.