گنجور

 
صائب تبریزی

از برای کام دنیا خویش را غمگین مکن

پشت پا زن بر دو عالم، دست را بالین مکن

نخل نوخیز تو بهر بوستان دیگرست

ریشه محکم در زمین عاریت چندین مکن

چشم خواب آلود را در گوشه نسیان گذار

راه دوری پیش داری بار خود سنگین مکن

اشک خونین در قفا دارد وداع رنگ و بو

خانه ای کز وی برون خواهی شدن رنگین مکن

می چکد خون از سر شمشیر حشر انتقام

پنجه از خون ضعیفان سرخ چون شاهین مکن

تیشه ای داری چو آه آتشین در آستین

سنگ راهت گر شود کوه گران، تمکین مکن

هر چه پیشت آورد قسمت، به آن خرسند باش

از برای زیستن اندازه ای تعیین مکن

خارخار حرص را در پرده دل ره مده

ناقه گردون نورد روح را گرگین مکن

زخم دندان ندامت در کمین فرصت است

کام خود از بوسه شکر لبان شیرین مکن

غنچه مستور می خواهد بهشت روی یار

چشم خود را باز بر رخسار حورالعین مکن

نقد از مرگ ارادی ساز حشر نسیه را

منزل خود را دراز از چشم کوته بین مکن

شکر این تلخرویان نی به ناخن می کند

وقت حاجت جز به خون خود دهن شیرین مکن

نان جو خور، در بهشت سیر چشمی سیر کن

دل چو گندم چاک بهر خوشه پروین مکن

شهپر طاوس را آخر مگس ران می کنند

فخر بر عریان تنان از جامه رنگین مکن

در نمی گیرد به ارباب خرد افسون عشق

گر نه ای بیکار، خون مرده را تلقین مکن

آب صاف و تیره صائب دشمن آیینه است

سینه خود را غبارآلود مهر و کین مکن

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سنایی

ای دل ار در بند عشقی عقل را تمکین مکن

محرم روح‌الامینی دیو را تلقین مکن

خوش نباشد مشورت با عقل کردن پیش عشق

قبله تا خورشید باشد اختری را دین مکن

ماه و تیر و زهره و بهرام و برجیس و زحل

[...]

جهان ملک خاتون

ای نگارین زلف شبرنگت به گل پرچین مکن

ابروان چون هلالت را به مه پرچین مکن

صورت خود را چو می بینی ببین در آینه

لیکن ای جان طعنه ها بر لعبتان چین مکن

گر تو دعوی می کنی شطرنج عشقش باختن

[...]

صائب تبریزی

در تلاش آفرین افکار خود رنگین مکن

گوش خود را کاسه دریوزه تحسین مکن

ابوالحسن فراهانی

عقل می گوید بحرف عشق ترک دیدن مکن

عشق میگوید که حرف عقل را تمکین مکن

خواب بهتان است بر عشاق ای همدم مرا

چون نهی در خاک از خشت لحد بالین مکن

ای که داغم می نهی بر سینه دل را چاره کن

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه