گنجور

 
سنایی

مَن کِیَ‌ام کاندیشهٔ تو هم‌نَفَس باشَد مَرا؟

یا تَمَنّایِ وِصالِ چون تو کس باشد مرا؟

گر بُوَد شایستهٔ غم خوردنِ تو جانِ من،

اینْ نصیبَ ازْ دولتِ عشقِ تو بَس باشد مرا

گر نَه عشقت سایهٔ من شد؟ چرا هر گه که من

رویْ بَرتابم اَزو پویان ز پَس باشد مرا؟

هر نَفَسْ کان را به یادِ روزگارِ تو زَنَم

جملهٔ عالم طُفیلَ آنْ نَفَسْ باشد مرا

هر زَمان زُ امّیدِ وصلِ تو دلِ خود خوش کنم،

باز گویم: نَه چِه جایِ این هَوَسْ باشد مرا؟

چون خیالِ خاکِ پایت می‌نَبینَد چشمِ من،

بَر وصالِ تو چگونه دسترس باشد مرا؟

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
شمارهٔ ۱۵ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
میبدی

گر بود غم خوردنت شایسته جان رهی

این نصیب از دولت عشق تو بس باشد مرا

ابن یمین

بر وصالش یک نفس گر دسترس باشد مرا

حاصل عمر عزیز آن یکنفس باشد مرا

خواهم افکندن ز دست دل سراندر پای دوست

گر زمن بپذیردش این فخر بس باشد مرا

عاشقم بر روی جانان هر که خواهی گو بدان

[...]

کلیم

من نه آن صیدم که آزادی هوس باشد مرا

از قفس گویم، نفس تا در قفس باشد مرا

از پی راه فنا سامان ندارم، ورنه من

خویش را می‌سوزم ار یک مشت خس باشد مرا

بر سراپای دلاویزت نمی‌پیچم چو زلف

[...]

صائب تبریزی

چون ز دنیا نعمت الوان هوس باشد مرا؟

خون دل چندان نمی‌یابم که بس باشد مرا

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
طغرای مشهدی

همچو راه کوچه زنجیر، در صحرای عشق

هرقدم صدچاه غم در پیش و پس باشد مرا

گر توانم همچو نی لب بر لب مطرب نهاد

از لبش لب برندارم تا نفس باشد مرا

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه