ما را میفگنید که ما اوفتادهایم
در کار عشق تن به بلاها نهادهایم
آهستگی مجوی تو از ماورای هوش
کاکنون به شغل بی دلی اندر فتادهایم
ما بیدلیم و بیدل هر چه کند رواست
دل را به یادگار به معشوق دادهایم
از ما بهر حدیث به آزار چون کشد
ما مردمان بی دل و بی مکر و سادهایم
خصمان ما اگر در خوبی ببستهاند
ما در وفاش چندین درها گشادهایم
گر بد کنند با ما ما نیکویی کنیم
زیرا که پاک نسبت و آزاده زادهایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر بهنوعی از حال و هوای عاشقانه و بیدلی خود صحبت میکند. او میگوید که در عشق به مشکلات و بلاها تن داده و از عقل و هوش خود فاصله گرفته است. با اینکه دل را به معشوق سپرده، اما همچنان بیدلی و سادگی را در خود حفظ کرده است. شاعر بر این باور است که حتی اگر دشمنان با آنان بدی کنند، آنها همچنان نیکوکار و آزادمنش باقی خواهند ماند. در نهایت، او تأکید میکند که وفاداری و صداقت شان در مقابل بدیها، نشاندهندهی پاکی و بزرگواری شخصیتشان است.
هوش مصنوعی: در مورد ما میگویند که در عشق دچار مشکل شدهایم و به خاطر آن، خود را به مشکلات و دشواریها سپردهایم.
هوش مصنوعی: به آرامی جستجو نکن، زیرا ما از مرزهایی فراتر از فهم و درک فرود آمدهایم و اکنون در کار نداشتن دل گرفتار شدهایم.
هوش مصنوعی: ما بدون دل هستیم و هرچه پیش بیاید، برای ما قابل قبول است. دل خود را به یادگاری به معشوق سپردهایم.
هوش مصنوعی: اگر کسی برای گفتگو یا بیان حرفی به ما آزار برساند، باید بدانیم که ما انسانها دلسوز و بیمکر هستیم و سادهدل هستیم.
هوش مصنوعی: اگر دشمنان ما در خوبی و نیکی نقشه کشیدهاند، ما در برابر وفاداری خود، درهای زیادی را گشودهایم.
هوش مصنوعی: اگر با ما بدی کنند، ما به آنها خوبی خواهیم کرد، زیرا ما از نسب پاک و خانوادهای آزاد زاده شدهایم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جانا ، عنان دل بهوای تو داده ایم
سر بر خط اشارت عشقت نهاده ایم
بر جان ز خیل مهر تو صفها کشیده ایم
در دل بکوی عشق تو درها گشاده ایم
تا زاده ایم جفت هوای تو بوده ایم
[...]
ما دل به دست مهر تو زان باز دادهایم
کاندر طریق عشق تو گرم اوفتادهایم
ما رطلهای درد تو زان در کشیدهایم
کز رمزهای درد تو سری گشادهایم
گفتی که دل بداده و فارغ نشستهای
[...]
چشم امیدوار به ره برنهادهایم
گوش نیازمند به در برگشادهایم
پیش خیال روی تو کز چشم ما نرفت
چون مخلصان به پای ادب ایستادهایم
مهر تو از مبادی فطرت نهادهاند
[...]
ما بی غمانِ مستِ دل از دست دادهایم
همرازِ عشق و همنفسِ جامِ بادهایم
بر ما بسی کمانِ ملامت کشیدهاند
تا کارِ خود ز ابرویِ جانان گشادهایم
ای گُل تو دوش داغِ صَبوحی کشیدهای
[...]
ما در هوای عشق تو سرمست بادهایم
چون شمع روشنیم و به خدمت ستادهایم
از ما مپیچ روی، که هنگام صبح و شام
بر خاک آستان تو رویی نهادهایم
در رهروان عشق به خواری نظر مکن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.