گنجور

 
سنایی

تا بد و نیک جهان پیش تو یکسان نشود

کفر در دیدهٔ انصاف تو پنهان نشود

تا چو بستان نشوی پی سپر خلق ز شوق

دلت از شوق ملک روضه و بستان نشود

تا مهیا نشوی حال تو نیکو نشود

تا پریشان نشوی کار به سامان نشود

تا تو در دایرهٔ فقر فرو ناری سر

خانهٔ حرص تو و آز تو ویران نشود

تا تو خوشدل نشوی در پی دلبر نرسی

تا که از جان نبری جفت تو جانان نشود

هر که در مصر شود یوسف چاهی نبود

و آنکه بر طور شود موسی عمران نشود

تو چنان والهٔ نانی ز حریصی که اگر

جان شود خالی از جسم تو یک نان نشود

صد نمازت بشود باک نداری به جوی

چست می‌باشی تا خدمت سلطان نشود

راه مخلوقان گیری و نیندیشی هیچ

دیو بر تخت سلیمان چو سلیمان نشود

دامن عشق نگهدار که در دیدهٔ عقل

سرو آزاد تو جز خار مغیلان نشود

مرد باید که سخندان بود و نکته شناس

تا چو می‌گوید از آن گفته پشیمان نشود

گر فرشته بزند راه تو شیطان تو اوست

دیو دیوان تو با دیو به زندان نشود

بی خود از هیچ به کفر آیی و این نیست عظیم

با خود از هیچ به دین آیی و درمان نشود

دست بتگر ببر و زینت بتخانه بسوز

گر بت نفس و هوای تو مسلمان نشود

کم زن بد دل یک لخت به عذرا نزند

عاشق مصلح در مصلحت جان نشود

خانهٔ سودا ویران کن و آسان بنشین

حامل عاقل با زیره به کرمان نشود

خواجه گر مردی زین نکته برون آی و مپای

صوفی صافی در خدمت دهقان نشود

گر تو رنگ آوری و طیره شوی غم نخورم

سنگ اگر لعل شود جز به بدخشان نشود

در سراپردهٔ فقر آی و ز اوباش مترس

سینهٔ جاهل جز غارت شیطان نشود

شربت از دست سنایی خور و ایمن می‌باش

زان که گاه طمع او بر در خصمان نشود

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سنایی

سوز و شوقِ مَلَکی بر دلت آسان نشود

تا بد و نیک جهان پیش تو یکسان نشود

هیچ دریا نکشد زورقِ پندار تو را

تا دو چشمت، ز جگرمایه، چو طوفان نشود

در تماشای ره عشق نیابی تو درست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
امیرخسرو دهلوی

گر سر زلف تو از باد پریشان نشود

خلق بیچاره چنین بیدل و حیران نشود

وه ازان روی مرا جان به لب آمد،یارب

که گرفتار به دل هیچ مسلمانان نشود

ای مسلمانان، آن موی ببندید آخر

[...]

حافظ

گرچه بر واعظِ شهر این سخن آسان نشود

تا ریا وَرزَد و سالوس مسلمان نشود

رندی آموز و کَرَم کُن که نه چندان هنر است

حَیَوانی که ننوشد مِی و انسان نشود

گوهرِ پاک بِباید که شود قابلِ فیض

[...]

اهلی شیرازی

گرچه کار دلم از صبر به سامان نشود

هم صبوری که کس از صبر پشیمان نشود

جانِ ثابت‌قدم آن است که در راهِ وفا

خاکِ ره گردد و یک ذره پریشان نشود

آنکه صد سال پرستنده بود لعبت چین

[...]

شیخ بهایی

طاعت ناقص من موجب غفران نشود

راضیم گر مدد علت عصیان نشود

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه